درباره جلد دوم گل های راهنمایی
سپیده دمید و جرس داد بانک | به تسبیح فرد و به فریاد بانک | |
خداوند یکتا و فرد فلک | در ادیان بود جملۀ مشترک | |
به یزدان سپاسم که کردم نصیب | به پاکی ذات و به رحمت ادیب | |
به شکر خدایی که دادم به دست | قلم با بیان در جهان نقش بست | |
ضمیرم درخشد به حکمت عیان | به عشق و به مهر و به رأفت بیان | |
به صلح و محبت به وحدت ندا | به دین و به دانش فروغ و صفا | |
چه انسان چه حیوان جماد و نبات | ز وصلش پدیدار آمد حیات | |
به راهی برفتم که از فضل آن | رسیدم به مطلب، شدم کامران | |
ره آورد گلها شدم با خرد | کتابت نمودم، سخن پرورد | |
ریاحین سرسبز و باغ بهشت | در این جلد دوم کتابم نوشت | |
فروزانفر و حکمتی، زر ناب | بگفتم درخشندهتر ز آفتاب | |
چراغیست در پیش پای بشر | که تا مانده نورش به عالم اثر | |
گزینه کند حکمتم عاقلان | بزرگان و دانشوران جهان | |
ستودند کارم به طرز ادب | کبیران و روشندلان با حسب | |
حقیقتشناسان راه صواب | به نیکی بدانند قدر کتاب | |
کتابی نکو گر بماند ز کس | به گیتی بهین یادگاری است بس | |
کسی را نباشد سخن بر زبان | که نادیده استاد گوید بیان | |
ز لطف لطیف الطف جسم و جان | که گوینده گردید حشمت چنان | |
که وحدت به دوران گذارد اثر | جهان و مکان و زمان سر به سر |