اسباب و علل
از همه مهمتر از سلسله اسباب و علل الهی بیخبرند. اگر بشر میتوانست فکر خود را طوری تربیت و تنظیم کند که به سلسله اسباب و علل دست یابد، بسیاری از اسرارآفرینش را حل میکرد. چیزی را امروز میبینند ولی آیا این چیست و چه عاملی آن را به صورت کنونی درآورده و چه سوابقی داشته در نظرشان مخفی است. با وجود این همه مجهولات میخواهند نتیجه بگیرند و با نداشتن مقدمات و اسباب و علل روی آن حکم و قضاوت میکنند و نظر قطعی ابراز میدارند.
مثلاًً میگویند روح کجاست؟ معنویات کدام است؟ ما نتوانستیم روح را در نوک چاقوی تشریح ببینیم؟ آیا این عجیب نیست؟