نور فرد با قدرت
این است که میگویم: یک ذات فرد با قدرتی که فراگیرنده عالم است و همه چیز از او است و یک واحد به هم پیوسته غیر قابل انفکاک میباشد، که اصل نور از او و خمیره همه موجودات و پدیدههای عالم از وی است، نوری که برخلاف تصور فلاسفه صورتها و تحوّلات و رنگها هم از آن تفکیک نیست و جزء ذات خود وی میباشد، نوری که در سراسر عالم وجود، به هرکجا بنگری جلوهگر است و از پرتو خورشیدها یا چراغهای فروزان کاخهای شاهی و آفتاب تند صحراها همه جا به صورتهای گوناگون متجلّی است، یک شعاع از آن به عالم ما تافته و این پیوستگی را در ما به وجود آورده و وحدت را ایجاد نموده به طوری که این مخلوقات و اشیاء که میلیاردها میلیارد صورت و رنگ دارند و حتی دو فرد از آن همه افراد یک جنس آن هم کاملاًً به هم شبیه نیست، در باطن همگی شان وحدت است و به سلسله مراتب به یک وحدت کل منتهی میشوند زیرا از وحدت خلاصی ندارند. علت این است که از واحد، جز وحدت صادر نمیشود و از نیروی یگانهای که همه را پدید آورده، کاری جز اینکه همه را یگانه، منتها به صورتهای متنوع و تجلّیهای گوناگون بیافریند صورت نمیگیرد. پس حالا که چنین وحدتی در عالم جلوهگر است و حیات یگانه عالم، پرتوی از اشعه آن است، چگونه فکر سلیم قبول میکند که بگویند ظلمتی موجود است و این ظلمت در مقابل نور، قدرت ابراز وجود دارد.