رضایت وجدان
چون وجدان از تراوش روح است، وقتی انسان کار نیکو انجام داد روح او خوشحال است. وقتی روح خوشحال بود خدای هم خوشحال و خشنود خواهد بود و برعکس وقتی کسی را ناراحت ساخت، وجدانش ناراحت است و خدا هم از او ناراضی است. این قاعده و خاصیت تراوش وجدان در بشر است. هرکس کارهای نیکو انجام دهد، وجدان او خوشحال است و هرگاه ضررش به مردم رسید، وجدان او کسل است که چرا مرتکب عمل خلاف شده است. هرچه میزان آزار و ضرر بیشتر باشد ناراحتی وجدانی او هم بیشتر است و هر چه عمل نیکوی وی بزرگتر باشد رضایت و مسرّت وجدانیش بیشتر خواهد بود.
اثر فیزیولوژی ناراحتی وجدان در بدن این است که به تمام حرکات بدن لطمه میزند و چون این ناراحتی از مغز شروع میشود عکسالعمل آن درتمام بدن، چشم، گوش، دماغ، قلب و همه اعضاء رسیده، فشار به تمام گلبولها و یاختههای بدن وارد میآورد و صدمه میزند و این خود در حکم خودآزاری استکه مانند آزار دیگری برای هر شخص مسئولیت دارد. این است اثر ناراحتی وجدان از نظر مادی، و نظر معنوی آن را هم در بالا بیان داشتم.
غم و ناراحتیکه شخص در اثر پشیمانی وجدانی پیدا میکند، آنچنان لطمههای مادیکه اشاره شد به تمام بدن میزند. ارتباط جنبه مادی و معنوی با هم چگونه است؟ چون بدن با نیروی روح کار میکند و هر دو توأماً یک اثر به وجود میآورند، اثرات مادی و معنوی وجدان به هم یکی و پیوسته است و این هم شامل قوانین وحدت است و چون گفتیم خدا هم از انسان به وسیله رضا یا راحتی وجدان، راضی یا ناخشنود خواهد بود، از لحاظ جنبه عالمی این رضایت و نارضایتی به هم پیوسته و یکی میگردد و جنبه جهانی و خدایی و وحدت پیدا میکند.