سپاس و ناسپاسی
مثلاً کسی که بر حسب تقدیر از مرحله فقر گذشته، اگر در حین بیچیزی، کفر و ناسپاسی و ناراحتی و بیتابی ورزد و کف نفس را از دست دهد، همان مرحله را به سختی میگذراند؛ اما آن کس که با صبر از این مرحله میگذرد، بعد که تقدیر تمام شود و دوران خوشتر برسد، از آن که بیتابی ننموده زندگی بهتر و مرفهتری را گذارنده است و عزّت نفس خود را هم از دست نداده است. فیالمثل چند نفر که در یک شب تیره و ظلمانی بیچراغ و روشنایی گرفتار شدهاند، آن کس که در میان آن ها به این سختی و تیرگی اهمیت نداده و خلق خود را تحت فشار قرار ندهد، با آن کس که دائماً دچار پریشانی و شکایت و گرفتگی باشد، هر دو این شب را طی خواهند کرد و صبح صادق روشن برای هردو طلوع خواهد نمود، اما چقدر فرق است بین صبر این و بیتابی آن.
اینک میگویم مرحمت خداوند قادر متعال بیشتر شامل حال آن دستهایست که صبور و بردبار باشند. در واقع میتوان گفت لحظاتی که مرد شکیبا با آرامش و طمأنینه و سکون و تبسم گذرانده، لطف الهی شامل احوالش شده و به او سخت نگذشته است در حالی که مرد بیصبر و متغیّر و خودخواه وخودخور لحظات بسیار بدی گذرانیده که از لطف و محبت الهی دور مانده است.
بدبخت آن کس که ناشکیبایی او چنان قدرت گیرد که دست به خودکشی زند. او زندگی را بر خود تباه کرده و قلم قرمزی بر آن کشیده. در حالی که اگر صبر میورزید آن مرحله بالاخره تمام میشد و دورانهای خوشی میرسید.