زیان معنوی
این است که شخص بیکار از لحاظ جسمی نیز زیان فوقالعاده میبیند. از لحاظ فکری و اخلاقی نیز لطمههای بزرگ به اشخاص بیکار میخورد. بیشتر بدبینیها و نارضایتیها از بیکاری بر میخیزد. شخص بیکار وقتی دیگران را موفق و مرفه میبیند به جای اینکه خود را مقصر بداند و علت محرومیت خود را در بیکاری خویش جستجو کند، آن را تقصیر دیگران میانگارد و پیش خود خیالاتی میکند از قبیل اینکه: «مجال برای پیشروی به او ندادهاند، جلو او را سد کرده اند، او را عقب زدهاند، موانع برای او تراشیدهاند، قدر او را ندانستهاند، استعدادهای او را نشناختهاند، قابلیت او را قبول ندارند و از این قبیل» و به واسطه همین افکار، بدبینی شدیدی در مغز او پدید میآید که آسایش روحی و جسمی را از وی زائل میسازد زیرا هرچه خوشبینی و تعادل فکر و آرامش موجب سعادت است، عکس آن موجب ملالت و حزن میگردد.
به همین لحاظ است که بیکاران را پیوسته مغموم و ناراحت و گرفته و درهمرفته و محزون میبینی.