زیانهای بیکاری
یکی از علل بزرگی که برای روح و جسم انسان ایجاد حزن و ملال میکند بیکاری است. شخص بیکار که تمرینات لازمه را به کار نینداخته، سرنوشت خود را به حالت خمودگی افکنده از چندین لحاظ روحش ناراحت و معذّب و مغموم است. یکی این که میبیند وجودش برای جامعه مثمرثمر نیست، در حالی که حس میکند برای انجام وظیفه معینی به دنیا آمده و بایستی این وظیفه را تا حدّ ممکن انجام دهد و حال آن که بیکاری او را از انجام این خدمت باز داشته است. دوم اینکه میبیند همه در اطرافش مشغول کار هستند و او بیکار است. از وجود همه فایده میرسد ولی او بدون فایده در گوشهای نشسته است، در همه جا غوغای حیات و فعالیت و کوشش به چشم میخورد، درحالی که وجود او مثل یک آلت معطّله باقیمانده است. سوم آن که حس میکند همه افراد بشر به نوعی به او خدمت میکنند و در راه آسایش و گذران زندگی او میکوشند، درحالی که از وجود او سودی به دیگران نمیرسد. یک لیوان آب که به دست یک بشر میرسد و آن را میآشامد، محصول کوشش هزاران بلکه دهها هزار تن است از کسانی که چاهها را حفر کرده و رودخانهها را منظم نموده و مخازن درست کرده و هزاران فردی که لولهها و شیرها را آماده نموده و آن ها که آب را در لوله جاری ساخته و دائم مراقب آن هستند و آن کسانی که ظرف آب را برای او آماده کردهاند. این همه افراد زحمت و رنج برده و کوشش کردهاند برای اینکه او یک لیوان آب بخورد. تمام زندگی انسان از خوردن و خوابیدن و لباس پوشیدن و محفوظ ماندن در مسکن و کتاب خواندن و راه رفتن در خیابان و هر چه تصور کنید محصول کوششهای پی درپی و لاینقطع تعداد بیشمار افراد بشر است.