روحانی محترم جناب آقای سید محمد علی شریعتمدار - مشهد
جناب آقای دکتر عطاءالله شهابپور رهبر سازمان وحدت نوین جهانی موفقیت و پیروزی شما را در این راهی که در پیش دارید خواهانم. امیدوارم به یاری خداوند به هدف عالی و بیمانند خود که وحدت نوین جهانی است برسید. پس از عرض سلام و ارادت به شما و کلیه برادران و نویسندگان و اجراکنندگان برنامههای وحدت نوین جهانی محترماً به عرض میرساند که اینجانب ده سال از بهترین ایام عمر گرانمایهام را در گوشه مدارس قدیمی گذراندم. در این مدت ده سال متحمل رنج و زحمت زیادی گردیدم و هرچه بیشتر در اوضاع و احوال مردم مطالعه نمودم، یأس و نومیدی از اصلاح کردن مردم این دوره بیشتر در روح و قلبم رخنه کرد چون مردم بطور کلی به دو دسته هستند یک طبقه روشنفکر و متجدد و دسته دوم افراد مؤمن و خداشناس و هرکدام از این دو دسته از جامعه روحانیت انتظارهائی دارند. اشخاص متجدد و امروزیها میگویند روحانیت هم باید تکان بخورد و همگام با زمان و دنیا به پیش برود و نباید پایبند خرافات باشند. در سخنرانیهایشان طوری صحبت کنند که مورد توجه و قابل قبول برای افراد روشن و منور باشند و باید با کمال تأسف اعتراف کرد که چنین گویندگانی در جامعه روحانیت بسیار کم است. بنابراین انتظار آن دسته اولی به کلی نابود میشود و طبقه دومی هم مردمی که خداشناس و مؤمن مقدسند انتظارهای عجیب و غریبی از روحانیون دارند که شرح آن باعث طول سخن خواهد گردید خلاصه آنکه من هرچه به مغز کوچکم فشار آوردم که بتوانم راهی برای این کار پیدا کنم فکرم به جائی نرسید... پس از تفکر زیاد به این نتیجه رسیدم که انسان اگر مفید به حال جامعه واقع نشد کل بر اجتماع و سربار هم نباید باشد روی این اصل تصمیم گرفتم کار کنم و با زحمت کشیدن امرارمعاش کنم. الآن هشت سال است که مشغول به کشاورزی هستم. از نشریات نور دانش چیزهائی شنیده بودم اما هرگز آثار این مؤسسه را مطالعه نکرده بودم چون از شهر و اجتماع دورم. چند روز قبل یکی از دوستان شهریم سالنامه نور دانش را برایم هدیه فرستاد. پس از مطالعه این سالنامه دانستم واقعاً آنچه یک عمر به دنبالش میگشتهام انتشارات «وحدت نوین جهانی» است لذا برای اینکه من هم به سهم خودم خدمتی به برادران وحدت نوین جهانی کرده باشم تقاضا دارم در موقع پخش قبوض پیشفروش سالنامه نور دانش چند برگ از این قبوض را برای من هم بفرستید تا به نوبه خود قدمی برای «وحدت نوین جهانی» برداشته باشم. البته چشم داشت هیچگونه مزدی را هم نخواهم داشت. در نامه بعدی خود مینویسند: ـ از اینکه کتاب «دینامیسم آفرینش» نوشته دانشمند محترم آقای دولتشاهی را برایم فرستادید واقعاً متشکرم و ای کاش زودتر با سازمان خدا و خلقپسندانه شما آشنا میشدم و از فعالیت و کوششهای شما در راه سربلندی و عظمت اسلام و مسلمین آگاه میگردیدم. وحدت نوین جهانی ندای هر مسلمان وظیفهشناسی است... ندای وحدت همان چیزی است که پیشوایان ما در هزار و سیصد و اندی سال قبل با صدای رسا و تکاندهنده به گوش جهانیان سرودهاند: «نیست خدائی به جز خدای یگانه» و نغمه صلح و وحدت از جمله آرزوهای کلیه افراد روشنضمیر و منور جهان امروز است. همیشه دعای خیر من و هزاران نفر دیگر بدرقه راه شما است. شما با تبلیغات وسیع و دامنهدارتان بزرگترین خدمتها را به جهانیان مخصوصاً اسلام میکنید. خدا شاهد است از وقتی که با نحوۀ فعالیتهای وحدت نوین جهانی آشنا شدهام تا چه اندازه احساس خوشحالی و غرور میکنم. غرور از اینکه مانند شما افراد روشن و خداشناسی دامن همت به کمر بسته و در راه وحدت جهان و اشاعه دین مبین اسلام و ترویج یکتاپرستی بدون احساس خستگی فعالیت و کوشش میکنید. چند روزی است که کتاب دینامیسم آفرینش را از مشهد برایم آوردهاند. گرچه هنوز تمام آن را مطالعه نکردهام اما با مطالعه اولین فصول آن متوجه شدم چه گنج گرانبهائی در دست دارم و آنچه باعث شد من با نوشتن این نامه وقت گرانبهای شما را بگیرم مطلبی بود که در کتاب «سراسر جهان از پیشنهاد وحدت نوین جهانی استقبال میکند» در مقالهای که هدف وحدت نوین را تشریح فرموده بودید نظرم را جلب کرد... ضمناً دوست خود را که با دیدن کتابها و مقالاتی که از طرف وحدت نوین نشر شده طرفدار پروپاقرص وحدت نوین جهانی شده خدمت شما معرفی میکنم. ایشان در مشهد بلورفروش هستند و خیلی مایلند با شما در تماس باشند. البته بنده و ایشان تا آنجا که بتوانیم و برایمان مقدور باشد در راه توسعه هدف و مرام شما کوشش خواهیم کرد و البته خود شما خوب میدانید که از یک کشاورز و یک بلورفروش ساده کاری ساخته نیست اما به قول معروف مالا یدرک کله لایترک کله به اندازه خودمان و به قدر وسع و فعالیتمان سعی میکنیم هدف بزرگ شما را به نزدیکان و دوستانمان تشریح سازیم... در پایان سه نفر دوست در کشور عراق دارم میخواهم چند جلد کتاب دینامیسم آفرینش به آنها هدیه کنم.