194- تجزیه یک شعر
شعری است که می گوید:
نه مرکب بود و جسم نه مرئی نه محل | بی شریک است و معانی توغنی دان خالق |
من این شعر را تا آنجا که درخورحوصله این مقال و قوه فکر خوانندگان است به اختصار تجزیه میکنم تا دانشمندان و روشنفکران از آن معنی دریابند.
نه مرکب بود
یعنی من نمیدانم که ترکیب شده از چیست و نسبت به این موضوع نادانم، دلیل آن هم شرحی است که در بالا گفته شد. انکار چیزی دلیل ندانستن آن است.
نه جسم است
یعنی مثل این بشر یا سایر اشیائی که در عالم وجود دارد نیست. اینگونه جسمی که ما مشاهده میکنیم نیست.
نه مرئی
یعنی نسبت به ما مرئی نیست به کل عالم هست.
نه محل
یعنی محل معینی ندارد هر چه هست خودش است.
بیشریک است
اصلاً مفهوم شریک برای وجودی که هر چه هست خود او است و جز او نیست فکری احمقانه است.
و معانی
اینها که گفته شد معانی دارد در آن غور کن تا دریابی.
توغنی دان خالق
آنچه نیرو و قدرت و قوه و هر چه تصور کنید از خود او است نه خارج.
پس کسی که این شعر را گفته تا حدی درست گفته است.
(که مع القدیم قدیم و مع الحادث حادث خلاصه مع کل شیئی کل شیئی که از آن هم به وجود ظلی یا فیضی تعبیر می کنند یا هبا یا عنقا و تعبیرات دیگر).