173- مثال روشن
یک برگ کاغذ را میسوزانید و میگوئید نیست شده. برای شما و نسبت به شما از بین میرود اما در واقع که از بین نرفته. برای اصل عالم نیست نشده بلکه تغییر شکل داده است. |
مثلاً یک برگ کاغذ را میسوزانید و میگوئید نیست شده. برای شما و نسبت به شما از بین میرود اما در واقع که از بین نرفته. برای اصل عالم نیست نشده بلکه تغییر شکل داده است. پس هست، منتها به شکل دیگری (مثلاً خاکستر و گاز.)
بنابراین گویم که اصلا عدمی در بین نیست. اینکه لفظ نیستی گوئیم لفظ است و نسبت به خود ما است که چیزی از نظر ما غایب میشود ولی در اصل هست و وجود دارد.