136- مثال شب و روز
پس معلوم شد همیشه این شب و روز بوده است. چیزی که بوده پس چه زمانی برای آن می توان تعیین کردن؟ در واقع مثل موج هائی است که روی آب دریا تشکیل می شود، پشت سر هم موج می زند خاموش می شود باز موج می زند.
خلاصه همیشه جزر و مد دارد بدون اینکه تغییری در آب دریا داده شود.
دریا همان دریا است (این امر منباب مثال ذکر شد و الا ممکن است آب دریا مختصری کم و زیاد گردد).
به عقیده کانت فضا یک امر واقعی نیست بلکه چیزی است که در فکر ما است و از طفولیت در مغز ما وارد شده. به عقیده اسپنسر و سایر روانشناسان انگلیسی درک فضا برای شعور لازم نیست ممکن است شعوری باشد که آن را از خارج کسب کند. هر چیزی که همبستگی داشته باشد از دو طرف قابل احصاء است مثل اشیاء اطاق که از این طرف و آن طرف می توان آنهارا شمرد اما زمان چنین نیست فقط از یک سو می رود و بر گشت ندارد.
وونت (wundt) می گوید اولین شکل قابل کشش وجدان ما زمان است چشم بعد سوم را به ما نمی دهد و این بعد پس از تجربیات بصری و لامسه ای درک می شود. برکلی
عالم در یک زمان مطلق واقع شده که از حوادث موجوده در آن مستقل و جداست. نیوتن
خیر، یک زمان مطلق که برای تمام دنیاها وتمام اشیاء و مواد یکی باشد وجود ندارد. انیشتن
اگر اتفاقات و حوادث هزار بار کندتر ازآنچه حالاهست می بود ما وسیله درک آنهارا نمی داشتیم زیرا ساعت هرساعتی را هزار برابر کندتر نشان می داد پس زمان نسبی است. هانری پوانکاره
زمان مادی وجود ندارد و وجود نمی گیرد مگر با سنجیدن آن. انیشتن
همزمانی وجود ندارد مگر وقتی ساعت ها را با علامات الکتریکی با هم میزان کنیم. انیشتن
مدت «معنی» یک شکل شخصی و انفرادی از زمان است و مدت یکنواخت یک اصل اجتماعی. دورخیم
بقای موجودات بقای زمانی است و زمان ازحرکت افلاک آفریده شده و مقیاس بقای مخلوق زمان است ولی زمان مقیاس بقای خالق نیست. افلاطون
عالم در زمان آفریده نمی شود. ارسطو
در این کادر نظرات و عقاید ادیان و فلاسفه و دانشمندان دیگر را مشاهده فرمایید.