41- اول - حس عشق و محبت و جذبه
حس عشق و محبت - تجلی حس محبت را در دوستی مادر به اولاد و بر عکس می توان دید |
علائم و آثار آن جلب و کشش به سوی یکدیگر است. نشانه آن قلب است مثل اینکه چیزی را دوست میدارید ابتدا در مغز وارد میشود سپس در قلب خود آن را احساس میکنید چنانکه گویند قلباً احساس کردم. یا اینکه عزیز را در اصطلاح دلبند و دلبر و غیره گویند (دل در فارسی به معنای قلب است) این حس نسبت به هر چیز تظاهر نماید اسم مختلف پیدا میکند. اگر عشق به پروردگار باشد آن را ایمان، عشق به خدا گویند. حد وسط آن عبادت معتدل و نقصان آن موجب بی ایمانی و گمراهی و حد افراط آن فوق طاقت بشر و ایجاد جنون ایمانی است (مانند آنکه برخی از موحدین افراطی دچار این موضوع شدهاند).
اگر نسبت به پدر و مادر و اولاد و زن و شوهر و خویشاوند باشد آن را عشق نسبی و سببی خوانند. حد وسط آن موجب چرخیدن زندگی اجتماعی، نقصان آن موجب به هم پاشیدن خانواده و افراط در آن سبب بازماندن از توجه به مبدأ و اعمال معنوی و اجتماعی و سایر امور واجبه است.
انس و الفت که انسان به اشخاص پیدا میکند فرعی از عشق است که در اثر تماس و جذبه به وجود میآید و حد افراط و تفریط و معتدلی دارد در حدود آنچه راجع به حس خویشاوندی گفته شد.
از این دسته است عشق به علم و دانش که شخص را به دنبال آموختن معلوم و شکافتن مجهول وادار میکند. حد وسط آن مستحسن و نقصان آن موجب نادانی و محرومیت و افراط در آن باعث بازماندن از زندگانی معتدله است.
دیگر عشق به جاه و مقام است که آن را حب جاه یا ریاست طلبی نامند و انواع و اقسام دارد و معتدل آن خوب است که شخص را به کار و کوشش تحریک میکند و اگر بیش از حد باشد باعث گمراهی و اگر کمتر از اندازه باشد موجب بازماندن از زندگی دنیائی است.
هم چنین عشق به مادیات است که حد وسط آن باعث تحریک به کار و کوشش و ادامه زندگی اجتماعی و افراط در آن موجب ایجاد خست و لئامت و این قبیل صفات و نقصان آن باعث تحریک به قلندری و درویشی و انزوا و رهبانیت و باز ماندن از زندگی است.
حس ارتباط پیدا کردن با هم و تجمع و اتحاد و غیره همگی فرع حس عشق است.
کشش طبیعی افراد به سوی یکدیگر از فروع این حس است.
یکی از شقوق عشق خواستن و میل است که اثر آن تمایل به چیزهای مختلفی است که انسان به آن احتیاج دارد مانند اشتها و گرسنگی، تشنگی، تفریح طلبی، تجمل خواهی، نظم دوستی و این قبیل که بسیار است. رقابت از فروع این حس است که البته باید تعادل آن محفوظ شود و به حدی که موجب ضرر خود یا دیگران شود نرسد. حسد نیز از مشتقات آن است.
این نمونهها که گفته شد منباب مثال بود و الا فروع و شقوق آن بسیار است.
عشق
اصل تمامی موجودات و مرجع تمام عوامل عشق است.
فلاسفه مسیحی
در این کادر نظرات و عقاید ادیان و فلاسفه و دانشمندان دیگر را مشاهده فرمایید.