12- ماشین بدن
آری عزیزم، نور چشمم. بدن انسانی که یزدان مقتدر دانا درست کرده که نام آن را کالبد گویند ماشینی است که در اختیار روح گذارده شده.
در مغز انسان انواع و اقسام پیچ و مهره و غیره وجود دارد که هر کدام آلت یکی از کارهایی است که روح بایستی انجام دهد.
روح ساده و واحد است و پس از جسم که از مواد مختلف ترکیب شده باقی میماند چنانکه موسیقیدان پس از شکستن چنگش باقی میماند.
افلاطون
ماتریالیسم میگوید که تمام امور از حس است و حس وجود روح را برای ما ثابت نمیکند.
بروسه (Broussais) فیزیولوژیست میگوید که روح را در نوک چاقوی خود نیافته است.
علمای اسپریتوآلیست دلایل چندی بر رد این مطلب ذکر کردهاند.
کلمه ماده اگر خالی از محتوای روحی خود شود خالی از معنی خواهد بود.
مالبرانش شاگرد دکارت مخالف تأثیر روح در بدن است و میگوید فقط خدا میتواند در بعضی از مواقع آثار عمل بدن را در روح یا آثار روح را در حرکات کالبد منعکس سازد . علتهای انسانی جز علل اتفاقی نیست. علت اصلی خدا است.
«عناصر زندگی مربوط به ماده خام است اما آنچه مربوط به زندگی است نه ارتباطی به فیزیک و نه شیمی و نه هیچکدام ندارد. فکر اداره تکامل حیاتی است.»
کلودبر نارد
پروتوپلاسما مبنای فیزیکی زندگی است. حالا تجزیه شیمیایی آن را کردهاند. بعداً سنتز (تجزیه علمی) آن خواهد شد. تمام حوادثی که در یک عضو عمل میشود حوادث مکانیکی، فیزیکی یا شیمیایی است لودانتک (Le Dantec عالم مادی) دانشمندانی مانند کانت و کلودبرنارد با این نظریه مخالفت کرده و میگویند هرگز علم موفق نشده و نخواهد شد که سنتز (تجزیه علمی) پروتوپلاسما را به عمل آورد.
روح اصل مشترک حوادث بیولوژی و حوادث روانشناسی است (استال Stahl) روح را بهتر با یقین میتوان شناخت تا جسم. من میتوانم به جسم خودم مشکوک و به حقیقت حواسم ظنین شوم اما نمی توانم از وجود شک خود مشکوک گردم. من شک می کنم برای اینکه فکر می کنم، من فکر می کنم برای این که هستم.
دکارت
در این کادر نظرات و عقاید ادیان و فلاسفه و دانشمندان دیگر را مشاهده فرمایید.