یک دلیل روشنتر
نصیحتی که از دهان ناصح و مبلغ و واعظ بیرون میآید و یا در کتابی نوشته میشود و همه میشنوند و میخوانند در همه تأثیر یکسان ندارد. برخی از آن پیروی میکنند و این پیروی کم و بیش است و بعضی دیگر گوش نمیدهند. آنهایی که پیروی نمیکنند مکانیسم مغزیشان این طور است که به آن سخن اعتنا ندارند و آن را اطاعت نمینمایند و آنهایی که مکانیسم مغز و سرنوشتشان ایجاب نماید سخن را از جان و دل میپذیرند و دنبال آن میروند و آن را به کار میبندند.
پس دیدیم که تأثیر سخن هم یکسان نبود. وظیفه و جبر گوینده این است که بگوید: گرچه دانی که نشنوند بگوی ــ فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذَکر لَستَ عَلَیهم بِمُصَیطِر (الغاشیه، آیههای 21 و 22) ای پیغمبر تو جز تذکردهنده نیستی و بر آنها چیره و مسلط نیستی (نمیتوانی به وسیله فشار وادار به انجام عمل کنی).
و همین امر که عدهای برحسب سرنوشت میپذیرند و عدهای نمیپذیرند بهترین دلیل جبر و سرنوشت است.