گواهی تاریخ
از ابتدای تاریخ مدون بشر دیدهایم که افراد انسان هر کدام دنبال چیزی بوده و چیزی را پرستیدهاند مثل سنگ، مجسمه، آفتاب و غیره، این ها هر کدام دنبال گمشدهای بودهاند که شتابان به دنبال آن روان گشتهاند. سراسر تاریخ بشر را مملو از علاقه و توجه و اعتقاد افراد بشر به یک مبداء معنوی میبینیم که به صورتهای گوناگون تجلی کرده است. اعتقاد به بت و مظاهر طبیعت مثل آفتاب و ماه و غیره خود نماینده و علامت اعتقاد بهخدا است یعنی هرگز بشر آن قدر نادان نبوده که خودش از چوب و سنگ و حصیر و فلز و گل بتی بسازد و معتقد باشد خدای وی همان است بلکه آن را علامت و نشانه و مظهری نسبت به یک قوه مافوق که در قلب خود بدان اعتقاد داشته و تصور مبهمی از آن میکرده دانسته است.
پرستش حیوانات مثل گاو آپیس در مصر یا مار و عقاب و اینقبیل چیزها یا مظاهر طبیعت مثل آفتاب و ماه و یا ارباب انواع یونانی مثل ژوپیتر و مارس و غیره باز هم به اعتقاد اصالت موضوع صورت نگرفته بلکه آنها را هم مظهر و نماینده قدرت مافوق که در قلب خود تصور میکردهاند دانستهاند.
هرگاه حوصله اینرا داشته باشیم که تاریخ تمام اقوام و ملل را به دقت بررسی و مطالعه کنیم خواهیم دید که اکثریت قریب به اتفاق آنها چنین اعتقاداتی که نتیجه و مرکز آن همان اعتقاد قلبی به قدرت مافوق است داشتهاند و امروز هم اکثریت جهان اعم از هر دین و آئین صاحب کتاب یا غیر آن چنین اعتقادی دارند و چنان که در بالا بهتفصیل گفته شد ماتریالستها (مادیون) نیز دارای چنین اعتقاد به قدرت مافوق (بهصورتی که بیان گردید) هستند.
تفاوت در این است که برخی راه کوتاهتر اختیار میکنند و بعضی دورتر ولی همه آنها به دنبال یک خدا روانند و گویی با زبان دل میگویند: «مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو»