دلائل وجود باری تعالی از فلسفه
1- هر چیزی بهرهای از نیکویی دارد و یک نیکویی هست که نیکویی است و همان خدا است.
2- وجود به طورکلی یک یا چند علت دارد. اگر یک علت دارد همان خدا است. و اگر چند علت دارد همه علتها قوهای مشترک بر وجود دارند که همان مبداء وجود و خدا است.
3- موجودات در درجات مختلف کمالند و لذا مراتب کمال نامتناهی است پس وجودی هست که کمالش برتر از همه است.
4- هر کسی حتی شخص سفیه وجودی را که از آن بالاتر چیزی نیست در تصور میآورد و همین خدا است.
سنت آنسلم ـ فیلسوف عیسوی قرن یازدهم
کمال علم انسان را بهخداوند باز میگرداند.
فرانسیس بیکن
تصوری که از خداوند در ذهن من هست یک ذات نامتناهی و جاوید و بی تغییر و مستقل و دانا و توانا است. این تصور از وجود من که محدود و متناهی هستم نمیتواند باشد و ناچار باید تصور ذات نامتناهی از یک موجود نامتناهی ایجاد شده باشد.
دکارت
این که ما ادراک امر نامتناهی و بی کران را داریم دلیل براین است که اولا امر بیکران وجود دارد دیگر این که ما به او پیوستگی داریم زیرا اگر وجود نداشت به عقل ما در نمیآمد و اگر به او پیوسته نبودیم او را ادراک نمیکردیم. وجود بی کران جز ذات باریتعالی کیست.
دکارت
همه موجودات جهان ممکنند وعلت به وجود آورنده آنها در خودشان نیست و خرد حکم مینماید که بالاخره باید وجودی باشد که علت پیدایشش در خودش باشد (یعنی قائم بالذات یا واجب الوجود باشد) او البته بیرون از ممکنات و مقدم بر وجود آنها است. (این برهان جهان نام دارد).
لایب نیتس
علم به وجود خدا از راه خرد حاصل میشود. چون ما به وجود خود یقین داریم و میدانیم که وجود ما حادث است و همه وقت نبوده و عقل حکم میکند که عدم نمیتواند چیزی را به وجود آورد پس یقین میکنیم که ما را دیگری به وجود آورده که همیشه بوده است و هر چه داریم از او است و قدرت او کامل است و چون ما عقل داریم البته آن ذات هم عاقلست. چون وجودهای جهان همه حادثند پس وجودی باید باشد که قدیم باشد و دیگری او را به وجوده نیاورده باشد.
جان لاک
وجود موجودات و احوال آنها را میبینیم که لغو نیست و هر چیزی هدفی و غایتی دارد و آثار عقل و حکمت در سراسر عالم خلقت پدیدار است. پس عالم باید در تحت تأثیر ذاتی که حکیم است به وجود آمده باشد.
ولتر
میتوان به وجود ذات مدرک حکیمی که در عالم متصرف است یقین کرد چون حرکت در جسم امری ذاتی نیست و محرک لازم دارد و سلسله محرک ها ناچار به محرک کل ختم میشود و در حرکات عالم و جریان امور آثار عقل و حکمت پدیدار است.
ژان ژاک روسو
در این دنیای مادی همه چیز حکایت از این میکند که یک وجود ناشناخته حتماً تار و پود و شعورش را به وجود آورده است.
ادینگتون عالم بزرگ انگلیسی
دنیا بیشتر شباهت به یک شعور عظیم دارد تا به یک ماشین بزرگ.
جانسون فیلسوف انگلیسی
هر شیئی که در عالم دیده میشود به یک طریقی حکم چاشنی و اجراء طبیعت را دارد.
وایت هد
عقل وقتی به علت میسنجد به ذات متوقف میشود. اموری که در درون وجود دارد روی میدهد و منتهی به یزدان میشود. اموری که بیرون از وجود او است آن جهان است. سرانجام هم روان، هم جهان هر دو معلول یک حقیقت بی علت است که آن خدا است.
امانوئل کانت
مفهوم وجود و هستی صرف در ذهن ما میآید ولی هیچ گونه وصفی برای آن نداریم میدانیم (هست) اما چیست، کجاست و چگونه است معلوم نمیکنیم و این نخستین و ساده ترین مفهومات است که وجود آن بسته به مفهوم دیگر نیست.
ژرژ ویلهم فردریش هگل