نتیجه و خلاصه آن چه در کتاب گفته شده به منظور آشنایی قبلا ذکر می گردد
از بحث مفصلی که درباره خداشناسی در طی صفحات بعد به عمل میآید روشن خواهد شد که قدرت مافوق و نیروی عظیمی در عالم هست که همه قدرتها و نیروها و مواد از آن است.
اگر کسی بگوید خدائی نیست از او میپرسم عالم از چه ساخته شده، جواب میدهد از ماده، میگویم بسیار خوب اما این ماده که میگویی بدون قدرت و نیرو است. اگر بگوید بدون قدرت است میگوئیم پس این حرکت و فعالیت که از ذرات و اتمهای آن گرفته تا کرات آن دیده میشود از چیست؟ ناچار است بگوید قدرت دارد.
آن وقت میگویم پس اذعان کردی که ماده قدرتدار است.
آن وقت میگویم این قدرت را هر موجودی و هر فردی از افراد صاحب نیرو از خود دارد یا از خارج و همیشه داشته یا از جایی گرفته. چون میبیند هر موجودی روزی به این صورت نبوده و به این صورت درآمده و روز دیگر هم بهصورت دیگر درمیآید ناچار است بگوید قدرت از خودش نیست و از جای دیگر آورده زیرا اگر از خودش بود همیشه وجود داشت و هرگز از بین نمیرفت. وقتی قبول کرد که قدرت را از جای دیگر گرفته به طور ضمنی قبول نموده که منبعی است که قدرتهای عالم همه از آنجا ناشی شده است زیرا قدرت یکی است و انواع و اقسام ندارد و اگر ظاهراً انواع و اقسام هم داشته باشد باطن آن یکی است. چنان که در شیمی و فیزیک میبینیم که قدرتها قابل تبدیل به هم هستند، حرارت به نور و نور به حرارت، حرارت بهکار و کار به حرارت تبدیل میشوند و انواع و اقسام این قبیل تغییر شکل صورت میگیرد که وحدت اصل نیرو را ثابت میکند.
وقتی قبول کرد عالم از ماده تشکیل شده و ماده دارای قدرت است و قدرت مواد از یک منبعی است و این منبع آن قدر بزرگ و عظیم است که همه قدرت های عالم لایتناهی از او است در حقیقت خدا را اثبات کرده. من نام آن را خدا میگذارم او میخواهد آن را طبیعت، قوه، قدرت، انرژی، حرکت یا هر چه دلش میخواهد بنامد.
اینجا است که مادی و معنوی با هم نزدیک شده و بر یک نتیجه منتج خواهند شد و خداشناسی یک امر عمومی همگانی و عالم گیر و موافق با دانش و عقل میشود.
آیا چنین نیست؟
* * *
میگویم: هر موجود بشری که گاهی فرصت تفکر یافته و یا زحمت اندیشه به خویشتن راه داده باشد از خود پرسیده است که خلقت او برای چیست؟ از کجا آمده و عاقبتش چه خواهد بود؟
از آنجا که همه ادیان درباره خدا سخن گفته و این لفظ از ابتدای طفولیت تا هنگام مرگ (تحول) در زندگی ما نقش اساسی دارد و مرتباً در گوشهای ما طنین انداز است هر کسی مایل است در این باره اطلاعات بیشتری کسب کند و خدا را بشناسد. همه ادیان درباره قدرت و علم و عدل و نیروی خداوندی سخن گفته عظمت و توانایی و حسابگریش را نسبت به بندگان گوشزد کردهاند. در عین حال اکثراً از بحث و بررسی درباره ماهیت ذات خدائی منع نمودهاند.
در دیانت اسلام با این که درباره ذات خدا بحثی نکرده ولی تردیدی در وجود او ندارد. وجود خدا را امری بدیهی شمرده و فرموده: «افی الله شک فاطر السموات و الارض» (سوره ابراهیم آیه 10) آیا در وجود خداوند که پدید آورنده آسمان ها و زمین است شکی هست؟
این نکته روشن است که از راه بررسی و مطالعه و توجه و تفکر در عوالم میتوان خدا را شناخت و از آثار پی به مؤثر برد، همان طور که الکتریسیته را نمیبینیم و با حواس خود درک نمیکنیم ولی وجود آن را از آثارش میفهمیم و از اعمالی که روی اشیاء انجام میدهد پی به ماهیت آن میبریم با مطالعه در عوالم خلقت اعم از بینهایت بزرگ و بینهایت کوچک میتوانیم پی به اسرار خداشناسی ببریم.
چه کسی این کرات و عوالم بزرگ را نظم بخشیده و این برنامه شگفت انگیز تخلف ناپذیر و وسیع را برای آنها منظم ساخته و چه کسی دائماً مراقب است که این برنامه بهخوبی و درستی انجام گیرد. چه کسی اتم به این ریزی را که حتی با ابزار و وسائل در معرض رؤیت دانشمندان واقع نشده چنان تشکیلاتی داده که مانند منظومه شمسی دارای اجزاء و مرکز باشند و با سرعت غیر قابل تصور اجزاء به دور هسته گردش نماید. مبداء و منشأ آن اتمهای بزرگ که ستاره نام دارد و این اتمهای ریز که همان نقشه و نحوه عمل صرف نظر از حجم و اندازه در آنها بهکار رفته چیست؟ آیا طبیعت بیشعور میتواند چنین نظم تخلف ناپذیری را به وجود آورد؟
آیا بدن انسان با این قدرت شگفت انگیز و عقل و خردی که به ما اعطاء شده و معرفت و حکمت و منطق در او به وجود آمده از کجا است و چه کسی این نیروها را به وجود آورده است؟ آیا طبیعت بیشعور است که چنین قدرت و توانایی و عقلی را صورت بخشیده؟ آیا معقول است که طبیعت بیشعور باشد ولی موجودی چنان ذیشعور به وجود آورد که با قدرت عقل خود قصد تسخیر کرات را داشته باشد؟
آیا این بشری که در مقابل کره زمین و سایر کرات عالم خلقت و کهکشانها و پدیدههای بیشمار آفرینش آن قدر کوچک و ناچیز به نظر میرسد با چه قدرت و شعوری درصدد یافتن اسرار عالم هستی است؟ آیا در این باره فکر نمیکنید؟
تفکر در این امور به طور مسلم انسان را به این حقیقت واقف میسازد که این آثار شگفت انگیز که در آفاق و انفس وجود دارد یعنی این قدرت و نیروی معنوی عالم و وجود خود ما و این نظم بزرگ منظومهها و کهکشانها و این ترتیب شگفت انگیز اتمهای بی حساب و بیشمار همگی تابع قدرت و وابسته به وجود پروردگاری است که همه ادیان وجود آن را تأیید کردهاند و همه ملل و اقوام به آن اعتراف دارند و در هر زبانی نامی جداگانه به آن میدهند که مفهوم این نام نمیتواند جز یک وحدت باشد.
اندیشه کردن در دستگاه عظیم آفرینش وجود این قدرت عظیم را بر شخص عاقل و متفکر و منطقی کاملا روشن میسازد اما این نیرو چیست، رابطه آن با عالم کدام است، وضع آن از لحاظ زمان و مکان چیست؟ نسبت به مخلوقات چه مقامی دارد و مخلوقات نسبت به او چگونهاند و بسیاری مسائل دیگر که در حول وحوش مسأله عظیم خداشناسی (معرفت الله) دور میزند نکاتی است که روشن نشده و مجمل مانده و اینک به خواست خدا کوشیدهام در این بررسی تا آنجا که صلاح و مقتضی است سخن گویم.