اما تاسف به درماندگی بشر
با وجود این آهنگ نشاط و سروری که سراسر زمین را فرا گرفته بدبختانه بشر لکۀ سیاهی به وجود آورده که زندگانی خویش را با آن تباه ساخته و روزگار به این بهجت و زیبایی را برای خود تیره و تار و بوستان فرحبخش گیتی را چون وحشت کده ساخته است.
یاللاسف
اینک من به تمام برادران خداپرستی که در جهان به نام های مختلف مسلمان، یهود، عیسوی و غیره به سر میبرند روی نموده میگویم: ای برادران گرامی من. آیا از وضع جهان امروز و دردهای گرانی که جامعۀ بشریت را دچار بدبختی و صدمات کرده با خبرید؟ باور ندارم که این مطلب از نظر شما مستور باشد چرا که هر کسی از حالت ناگوار دنیای کنونی آگاه است.
این درد جانکاه را همه حس کرده و دریافتهاند. بر کسی پوشیده نیست که فشار و ترس و ناراحتی و آن حالتی که «جنگ عصبی» خوانند مردمان را سخت درمانده ساخته و به روزی انداخته که راه گریزی در پیش متصور نیست و گویی همگان در آتشی خاموش در سوز و گدازند. وه که چه گرفتاریهای بیشماری گریبانگیر نوع آدمی گردیده است.
اینک درد، آن دردی که همه در اخگر آن میسوزند و همه از آن در رنجند. لیکن درمان کجاست؟ آیا درمان را یافتهاند؟