دین اسلام

دینامیسم آفرینش شرح مختصری از ادیان بزرگ جهان

برای درک صحیح‌تری دربارۀ دیانت مقدس اسلام لازم است نظری به قوم عرب که این دین در میان آن ها پیدا شد قبل از ظهور اسلام بیندازیم.

عربستان شبه جزیرۀ بزرگی در جنوب‌غربی آسیا است که به استثنای نواحی ساحلی آن بیشتر آن خشک و لم‌ یزرع است و زندگی در آن بسیار مشکل می‌باشد. به جز عده قلیلی که در شهرهایی کوچک مانند مکه و یثرب و طائف زندگی می‌کردند بقیه اهالی عربستان به بیابان‌گردی و چادرنشینی به سر برده پیوسته برای به دست آوردن چراگاه و آب در حال حرکت بودند و برای تأمین این کار از هیچ اقدامی ولو جنایت و خونریزی و برادرکشی ابا نداشتند و در نظر آن ها قتل و غارت و تجاوز برای رفع گرسنگی و تأمین حیات ساده و مباح شمرده می‌شد.

اعراب که اجداد دوردستشان روزی تحت تعلیمات حضرت ابراهیم علیه‌السلام موحد بودند اینک پس از قرن ها دوری از سرچشمۀ آن دین به بت‌پرستی گرائیده و وضع طوری بود که هر قبیله بلکه هر خانواده برای خود بتی داشتند و شهر مکه و خانۀ کعبه بت‌خانه عمومی اعراب بود که هر سال در ماه ذیحجه قبائل مختلف برای زیارت و ملاقات یکدیگر به مکه می‌رفتند و در آن جا بازارهای مکاره و عمومی تشکیل می‌دادند و جلسه‌ها داشتند و حتی در آن ایام بازار شعر و ادبیات و فصاحت هم رونق می‌گرفت. هنر اعراب جنگ‌جویی و اسب سواری و شمشیرزنی بود اما جهالت و نادانی عمومیت داشت و افراد باسواد بسیار کم بودند و گاهی شعرایی فصیح بین آن ها پیدا می‌شد که نسخه‌ای از اشعار خود را در خانه کعبه یا بازارهای عمومی در معرض استفادۀ عموم قرار می‌دادند. جهالت اعراب تا حدی بود که دختر داشتن را برای خود ننگ دانسته و دختران نوزاد را زنده به زیر خاک می‌کردند. یکی از قبائل معروف عرب قریش بود که خود را از اولاد اسمعیل پسر حضرت ابراهیم می‌دانستند و شغل پرده‌داری خانه کعبه که از شریف ترین مشاغل آن‌ زمان بود در این قبیله مستقر بود.

در سال 570 میلادی در زمانی که حکومت سلسله ساسانی در ایران برقرار بود فرزندی در این قبیله متولد شد که پدرش عبدالله و مادرش آمنه نام داشت و او را محمد (ص) نام گذاردند. عبدالله از نجبای قریش بود و فرزند او در مکه متولد شد. پدر محمد (ص) چند ماه قبل از تولد او و مادرش شش سال پس از او وفات یافتند و سرپرستی این طفل با عبدالمطلب جد محمد قرار گرفت که او هم در هشت سالگی محمد درگذشت و تحت کفالت ابوطالب عمویش که از بازرگانان قریش بود واقع شد. حضرت محمد (ص) از سیزده سالگی همراه عموی خود برای تجارت به شام می‌رفت و خود در مدت کوتاهی به رموز تجارت وارد شد و برخی کارهای تجارتی انجام داد و چون امانت زیاد به خرج می‌داد به نام «محمدامین» معروف گردید. حسن شهرت وی سبب شد که یکی از زنان ثروتمند قریش به نام خدیجه امور بازرگانی خود را به او سپرد و بعداً به عقد ازدواج آن حضرت درآمد.
حضرت محمد از ابتدای جوانی از جهالت قوم عرب و بت‌پرستی آن ها بی‌زاری می‌جست و در اثر تفکر و توجه به وحدانیت خدای متعال واقف شد و در طول سفرها و در حضر و مخصوصاً در ساعات بسیاری که در بیابان ها و غارها می‌گذرانید دربارۀ وضع عالم و طبیعت و آفریننده تفکر می‌نمود و درصدد بود برای نجات قوم عرب طرحی بریزد.

به طوری که در تاریخ زندگی آن حضرت می نویسند در چهل سالگی از طرف خداوند متعال به پیامبری برگزیده شد و در یکی از ایامی که در بیابان مشغول تفکر و عبادت بود به شرحی که در بیان سی و یک این کتاب بیان شده فرشته‌ای امر و ابلاغ پیامبری را از طرف خداوند به او رسانید. حضرت پیامبر از آن به بعد شروع به پخش و نشر اسلام نمود و آن طور که در بیان سی و یکم کتاب بیان گردیده در این راه کوشش و استقامت و صبر عجیب از خود نشان داد.

چنان که در تاریخ می نویسد خدیجه اولین زن و علی علیه‌السلام اولین مرد عرب بودند که اسلام را قبول کردند بعداً ابوبکر و برخی رؤسای عرب و عده‌ای از مردم متفرقه به این دین گرویدند.
مدت سه سال حضرت در پنهانی به تبلیغ می‌پرداخت ولی بزرگان قریش و مردم مکه و سایر نقاط عربستان به مخالفت و آزار آن حضرت و جدیدالاسلام ها پرداختند. اما حضرت دست از فعالیت خود نمی کشید و در موارد و مواقع مختلف و هر وقت موقعی دست می‌داد خصوصاً در ایام زیارت خانه کعبه که از قبائل مختلف به مکه می‌آمدند تبلیغ می‌کرد و عده‌ای را به دین اسلام به این ترتیب داخل نمود.

وقتی آزار دشمنان اسلام فزونی گرفت و عدۀ قلیل جدیدالاسلام تحت فشار قرار گرفتند حضرت عده‌ای از آن ها را به سرپرستی جعفر پسر ابوطالب به حبشه فرستاد. پادشاه آن جا که نجاشی نام داشت عیسوی و خداپرست بود و مقدم آن عده را به گرمی پذیرفت و بعداً که رؤسای قریش متوجه موضوع شده برای انصراف وی از این پذیرایی کسی را اعزام داشتند. نجاشی نپذیرفت و به مسلمانان احترام زیاد کرد.

اما پس از سه سال فعالیت در مکه مبارزه و فشار دشمنان چنان بر پیامبر فزونی گرفت که ناچار شد با ترتیبی که در تواریخ ضبط شده و نشان دهندۀ ایمان حضرت علی (ع) به پیامبر و فداکاری او در راه خدا است شهر مکه را به همراه ابوبکر ترک کند و در ضمن راه خداوند آن دو را از جستجوی دشمنان که قصد جانشان را داشتند نجات داده و به سلامت وارد یثرب شد که بعدها به مدینه‌النبی یا مدینه موسوم گردید. اهالی مدینه از حضرت پذیرایی کردند و بعدها مسلمین مهاجر از مکه به مدینه «مهاجر» و مسلمین مدینه که از حضرت پذیرایی کرده بودند به «انصار» یعنی یاران خوانده شدند و به دستور حضرت مهاجرین به حبشه هم به مدینه آمدند و اسلام در این شهر شروع به قدرت و توسعه و رونق گرفت. این سال را ابتدای تاریخ اسلام قرار داده‌اند.
کار اسلام در مدینه به تدریج قوت گرفت و آیات قرآن که نازل می‌شد بر مردم تلاوت می‌گردید. بین مسلمین مدینه و کفار جنگ های چندی اتفاق افتاده که در برخی از آن ها خود پیامبر شرکت فرموده و این ها را غزوات می‌خوانند.

غزوه بدر در سال دوم هجرت اتفاق افتاد که تعداد دشمنان سه برابر بود ولی مسلمین پیروز شدند ولی یک سال بعد در جنگ احد به علت خطا و اشتباه یکی از مأمورین مسلمین در جنگی به نام احد شکست خوردند و حضرت در آن جنگ زخمی شد ولی در جنگ بعدی به نام خندق پیروز شدند. در این جنگ بر حسب رأی سلمان پارسی اولین ایرانی که به اسلام مشرف شده بود دور مدینه را خندقی کندند و سپاه دشمن را که دو هزار نفر بودند شکست دادند و حضرت علی علیه‌السلام سردار بزرگ آن ها را شکست داد و اهالی مکه به ناچار با پیغمبر صلح کرده اسلام را به رسمیت شناختند.
سپس جنگ هایی با یهود در گرفت و قلعه محکم آن ها به نام خیبر به دست حضرت علی (ع) گشوده شد.
حضرت در سال هشتم با پیروان خود عزم فتح مکه نمود و آن جا را فتح کرده و بت‌های خانه کعبه را برانداخت و رؤسای قریش منجمله ابوسفیان به دین اسلام درآمدند و حضرت عفو عمومی اعلام کرد و با مردم با نهایت رأفت رفتار نمود. این ابتدای تاریخ پیشرفت درخشان اسلام است.

پس از آن حضرت نامه‌هایی به رؤسای دول مهم آن روز منجمله خسرو پرویز پادشاه ایران و امپراطور رم مقوقس و برخی زمامداران دیگر نوشت که این نامه‌ها در زمان خود تأثیر مهمی نبخشید و دعوت را نپذیرفتند. حضرت محمد (ص) در سال یازدهم هجرت پس از آخرین سفر به مکه (حجه الوداع) هنگام ورود به مدینه در شصت و سه سالگی درگذشت.
پس از آن حضرت چهار نفر از پیروان حضرت به ترتیبی که بیان می‌شود ابوبکر ـ عمر ـ عثمان و علی (ع) زمام امور مسلمین را در دست گرفتند. این چهار نفر را خلفای راشدین می‌خوانند.
خلافت ابوبکر دو سال طول کشید و در این زمان فتنه‌های داخلی خاموش شد. خلافت عمر دوازده سال طول کشید و در زمان او اسلام گسترش فراوان یافت و ایران و مصر و شام را فتح کرد و وقتی ایرانیان وارد اسلام شدند راه و رسم حفظ امور کشوری و لشکری را به مسلمانان آموختند.

عثمان چون زمام امور را به دست خویشان خود سپرده بود و رفتاری غیر از دو نفر پیشین داشت سبب شد که مسلمین بر او شوریده و او را کشتند و در سال سی و پنج هجری حضرت علی (ع) به خلافت رسید. آن حضرت یک سازمان مقرون به تقوی تأسیس فرمود و دست ناپاکان را از کار کوتاه نمود. معاویه حکمران شام با کمک حاکم مصر و عده‌ای دیگر با آن حضرت از در جنگ درآمد و جنگ های صفین و جمل اتفاق افتاد. حضرت علی در شب 19 رمضان سال چهلم به دست عبدالرحمن ابن ملجم زخمی شد و دو روز بعد دنیا را بدرود گفت.
پس از حضرت علی (ع) معاویه به خلافت رسید و سلسله بنی‌امیه را بنا نهاد که پس از وی پسرش یزید خلیفه شد که در زمان او حضرت امام حسین علیه‌السلام فرزند حضرت علی بن ابیطالب بر ضد او قیام کرد و در کربلا شهید شد و در اثر این قیام معنویت اسلام تجدید گردید. حکومت یزید کوتاه بود و پس از او پسرش فقط سه ماه حکومت کرد و بعد مروان به خلافت رسید که در زمان او قیام هایی به خون خواهی شهیدان کربلا درگرفت و از آن پس نیز تا آخر حکومت بنی‌امیه شورش در کشورهای اسلامی فرو ننشست.

در زمان مروان دوم در خراسان آتش انقلاب فروزان گردید و در اثر قیام ابومسلم خراسانی پایه حکومت بنی‌امیه متزلزل شد و بنی عباس بحکومت رسیدند و پس از خاتمۀ سلسله عباسی حکومت اسلامی تجزیه گردید و کشورهایی که تحت سلطۀ خلفا بودند منجمله ایران استقلال خود را بازیافتند ولی دیانت اسلام همچنین بعد از 1400 سال باقی است و با این که شکاف بزرگی به نام تسنن و تشیع در آن افتاده و از جمع پانصد میلیون پیروان در حدود یک صد میلیون شیعه طرفدار امامت ائمه دوازده‌گانه و فرزندان رسول اکرم هستند و با این که در هر یک از این دو مذهب فرقه‌های فرعی زیاد به وجود آمده معذلک اسم اصلی اسلام این پیروان را تحت یک دین واحد قلمداد می‌کند.
فرقه تشیع که ایرانیان افتخار پیروی از آن‌ را دارند معتقد است که بعد از پیامبر خلافت حقۀ الهی به حضرت علی علیه‌السلام و بعد از او به ترتیب به یازده فرزندش یکی پس از دیگری می‌رسد.