نظری به آراء دانشمندان
بعد مبداء جسم و علم مبداء روحانیت و این دو در واقع یکی و مبداء موجودات هستند.
اسپینوزا
خدا همه بینش و همه دانش ساکن است و بینیاز از حرکت و تنها جهان را به قوه دانش خود میگرداند و آن چه شما درباره خدا تصور میکنید قیاس بر نفس است.
کزنوفان یاکسینوفانوس
سیر تعقل معقولات همان سیر تحقق موجودات است و هر چه معقول است واقع است.
هگل
علم جز تحدید امور چیزی نیست و حال آن که ذات مطلق نامحدود است. علم قیاس کردن و نسبت دادن چیزی است به چیز دیگر در صورتی که بیرون از ذات مطلق چیزی نیست که به او قیاس و نسبت دهند و آن چه علم بر آن ها ممکن است تحقق یابد عوارض و امور نسبی است.
اسپنسر
وقتی میتوانیم فلسفه را کامل بدانیم که همه امور جهان را بتوانیم از یک اصل کلی بیرون آوریم.
اسپنسر
فلسفه به معنی درک حقایق اشیاء و امور است و آن هم نه با تصور ذهنی که فاقد حقیقت است بلکه باید بهوسیله الهام، ادراک شونده و ادراک کننده یکی شوند.
هانری برگسن
برای کاروان بشر علم مانند کاروانسرا است که چندی در آن رفع حوائج موقتی خود را بکند. سپس آن را ترک گفته به کاروانسرای دیگری بروند و کاروانسرا توفقگاه دائمی نیست و فایدهاش این است که کاروان را بر پیمودن مراحل قادر میسازد تا ببینیم کاروان علم کی به منزل اصلی میرسد.
محمدعلی فروغی در جلد اول سیر حکمت در اروپا
مردم متوجه نیستند که زمان های باستان دوره کودکی و جوانی نوع بشر بوده و ممکن نیست که آن چه مردمان آن زمان گفتهاند درست و تمام باشد و برای آیندگان تحقیق و تفحصی باقی نگذاشته باشند.
فرانسیس بیکن در کتاب «احیاء و تجدید بزرگ علم»
کسب علم برای تحصیل قدرت است که بهوسیله آن بتوان بر طبیعت تصرف نمود یعنی اجسام را تغییر و تبدیل داد. علمی که ما را دارای چنین قدرتی میکند آن است که صورت یا طبایع اشیاء را بر ما روشن میکند.
فرنسیس بیکن
علم دو قسم است تمام و ناتمام. علم تمام آن است که معلوم ذهن را به طور کامل درک نماید یعنی هم خود او را دریابد هم علل آن را یعنی درک آن برای انسان محتاج به استمداد از علم دیگر نباشد. علم ناتمام آن است که درک آن محتاج به چیز دیگر باشد. زندگانی سعادتمندانه زندگی توأم با حکمت است.
اسپینوزا
هر چه پیش رویم دانش از کثرت و تعدد به وحدت و یگانگی نزدیک میشود.
فونتنل
معقولات با وجود کثرت واحدند و هر یک همهاند و همه یکی هستند و عقل آن ها را بلاواسطه و به اشراق و شهود مییابد. نخستین آئینه احدیت عقل و معقولات نخستین مظهر آن است. نفس کل در اجسام و ابدان حلول نموده هر یک به قدر استعداد خود از آن بهره یافتهاند. نفوس جزئی به این طریق صورت پذیرفتهاند.
فلوطین
ادراکات پنهان بیشمار است چون هر نفس همه جهان را در بر دارد. ادراکات آشکار نتیجه مجموع ادراکات پنهان میباشد.
لایب نیتس
مذهب اصالت عقل یا راسیونالیسم: علم انسان مبتنی بر مفهومات مجردی است که عقل بالفطره بر آن ها حکم میکند و از حس مستقل است.
دکارت
عالم و معلوم همه از یک مادهاند و حقیقت ندارند. حقیقت چیز دیگر است.
شوپنهاور
طبیعت همان عقل است که صورت تظاهر و جلوه و برون ذاتی گرفته است.
هگل
جهان چیزی نیست جز معلومی (یا علمی) در نزد عالمی و اگر عالمی نباشد معلومی هم نخواهد بود.
شوپنهاور