نظری به کتب دینی
و من یضلل الله فما له منهاد و من یعدالله فماله من مضل ـ و هر که را خدا گمراه کند دیگر او را هیچ راهنمائی نخواهد بود و هر کس را خدا هدایت کند دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد.
قرآن مجید ـ الزمر ـ 36 و 37
و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا ـ هر کس در این جهان نابینا است (نابینایان کفر و جهل و ضلالت) در عالم آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود.
الاسری 72
و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تعقلون ـ در روی زمین برای اهل یقین ادله قدرت الهی پدیدار است و هم در نفوس خود شما مردم آیا در خود به چشم بصیرت نمی نگرید.
الذاریات 20 ـ 21
زیرا خداوند حکمت را میبخشد … به جهت مستقیمان حکمت کامل را ذخیره میکند …
زیرا که حکمت به دل تو داخل میشد و معرفت نزد جان تو عزیز می گشت.
کتاب امثال سلیمان نبی باب دوم
سخنان حکیمان که به آرامی گفته شد از فریاد حاکمی که در میان احمقان باشد زیاده مسموع میگردد. حکمت از اسلحه جنگ بهتر است.
کتاب جامعه باب نهم
حکمت از همه چیز افضل است پس حکمت را تحصیل نما و به هر آن چه تحصیل نموده باشی فهم را تحصیل کن که آن را محترم دار و ترا بلند خواهد ساخت و اگر او را در آغوش بکشی ترا معظم خواهد گردانید و بر سر تو تاج زیبایی خواهد نهاد و افسر جلال به تو عطا خواهد نمود.
کتاب امثال سلیمان نبی باب چهارم
و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود.
اشعیای نبی باب یازدهم
و به همین جهت کمال سعی نموده در ایمان خود فضیلت پیدا نمایید و در فضیلت علم و در علم عفت و در عفت صبر و در صبر دینداری و در دینداری محبت برادران و در محبت برادران محبت را.
رساله دوم پطری رسول باب اول
مرد برتر در طریق دانش با نهایت اشتیاق و از راه صحیح پیش میرود و سعی میکند که به آن وارد شود هم چنان که به خود وارد میگردد و وقتی آن را در خود وارد کرد با آرامش و استواری در آن خواهد ماند.
کنفوسیوس ـ منسیوس2
هنگامی که دانش ما زاییده پاکی ما است این یک امر طبیعی است و هنگامی که پاکی ما زاده دانش است این یک امر اکتسابی است. اما هر کس را پاکی داده شد دانش هم داده میشود و هر کس را دانش اعطا شد پاکی هم داده خواهد شد.
کنفوسیوس ـ دستور میانه
آن مردمی که با ملک دانش متولد شدهاند بالاترین طبقات مردمانند. کسانی که میآموزند و با آمادگی ملکیت دانش را به دست میآورند بعد از آن هایند. آن هایی که ابله و کمهوشند ولی باز به دنبال دانشند طبقه بعدی هستند و آن ها که ابله و کم هوشند و دنبال آموزش نمیروند پائینترین طبقاتند.
برخی کسان هستند که ما میتوانیم دوش به دوش آن ها درس بخوانیم ولی درمییابیم که آن ها قادر نیستند برای رسیدن به اصول پابه پای ما بیایند. شاید بتوانیم تا رسیدن به اصول با آن ها برویم ولی آن ها را قادر به برقراری این اصول با خود نخواهیم دید. اگر هم آن ها را چنین ببینیم آن ها را خواهیم یافت که نمیتوانند حوادث را دوش به دوش ما ارزشیابی کنند.
کنفوسیوس ـ آنالکت