امثال و موارد
برای روشن کردن رکن چهارم تکلیف که مربوط به هر انسان بالغ عاقل آزادی است به عنوان مثال توضیح میدهم:
گفته شد که بشر باید کاری کند به سلامت او لطمه وارد نیاید. میپرسید چه کارهایی به سلامت لطمه میزند؟ گویم هر عملی که انبیاء و بزرگان و عقلا و دانشمندان و فلاسفه و دانایان و اکثریت و اجماع امم گفتهاند که عقل نیز به صحت آن اعتراف میکند. هر کاری که کارشناسان فن میگویند، هر چیزی که نفس سلیم خودت مضر تشخیص میدهد. این ها است که به سلامت لطمه میزند و این ها است که نهی شده. هر چیزی که سلامت را حفظ و تقویت کند یا برای سلامت مضر نباشد واجب شده است اگر گفتهاند شراب و مخدرات و قمار بد است به علت زیان های آن است که قبلاً گفته شد. اگر گفتهاند زنا بد است یعنی کارهایی که مثلاً به سیفلیس یا سوزاک منجر میشود نباید کرد زیرا به بدن و حواس لطمه میزند (این عیب علاوه بر عیوب اجتماعی فحشاء است).
به همین طریق هرکاری خواه جزئی و خواه کلی که لطمه به سلامت انسان و حواس بشر زند باید از آن اجتناب کرد. اگر غذا زیاده از حد خورد چنان که مریض شود ناپسند است چون سلامت را به هم زده و حواس را مختل نموده است. اگر اعمال بدنی خارج از اندازه نمود به طوری که مریض شد عمل خلاف قاعده به جا آورده زیرا تعادل حواس به هم میخورد و دیگر درست قدرت تشخیص ندارد. خلاصه هر عملی مرتکب شد که به سلامت حواس آسیب رساند تمام این ها نهی گردیده و انجام آن زشت است.
هرگاه انسان از خود محافظت نکند و سرما بخورد یا مبتلا به امراض غذایی یا میکروبی یا هوائی شود بهقدری که غفلت کرده عواقب غفلت خود را خواهد دید. همچنین کارهایی که سلامت را حفظ مینماید و آن را تقویت میکند برای او واجب است مانند ورزش های گوناگون و مناسب.
هرگاه شخص عصبانی شود چون لطمه به سلامت او وارد مینماید مضر است. قمار و قاچاق سلامت را خراب میکند به این مناسبت از لحاظ شخصی نیز تولید مسئولیت مینماید (علاوه بر جهات اجتماعی که مسئولیت آن علیحده است).
هرکس به هر نحوه به خود لطمه وارد آورد و حتی یک سوزن به خود زند یا با سیلی و ضربه خود را بیازارد یا انتحار کند زشت است و نام این عمل خودآزاری و خودکشی است.
به همین نحوه اگر بهدیگران لطمه وارد آورد و سلامت دیگری را مختل ساخته و به دستگاه حواسش خلل وارد کند مجازات دارد. پس هرگاه دکتری در کار خود دقت روا ندارد یا عمداً بر خلاف کار کند مسئول خواهد بود. یک مشت که به بدن کسی زده شود مسلماً زننده مسئول است زیرا بدون لطمه نخواهد بود.
اگر خدای ناکرده مأمورین دولت با غفلت در انجام وظیفه یا عمل خلاف خود موجب زیان و آسیب و آزار شده و رعایت حدود را نکرده و تولید لطمات و دردسر در اشخاص نمایند مسئولند. در نظر خود دولت هم مسئولیت دارند. زیرا فشار و اصرار و عدم رعایت عدالت در انجام مأموریت تولید ترس، وحشت، ناراحتی، عصبیت و بسیاری ناراحتی ها میکند که نتیجتاً به حواس شخص لطمه وارد میآورد و مسئول مستقیم آن تولید کنندۀ آنها است. ای بسا در اثر عصبانیتی که به علت فشار ظالمانۀ کسی دیگر تولید میشود شخص دچار سکته گردد یا مرتکب خودکشی یا قتل شود. اگر هم نمیرد مسلماً به حواس او صدمۀ فراوان وارد میشود و عمری را دست خوش نقص قوای عقلانی به سر میبرد و هزاران خطا مرتکب میگردد. آیا جز این است که مسئولیت این گونه اعمال به عهدۀ مسبب آن است؟
این را نیز نباید فراموش کرد که خود شخص ستم شده هم اغلب بیمسئولیت نیست زیرا در اثر اعمال او است که ایجاد زمینه برای این قبیل نتایج است.
این قبیل لطمات که به سلامت آسیب میرساند بسیار است و شرح آن تفصیل دارد که در موقع مقتضی بیان خواهد شد. ولی خلاصۀ مطلب این است که هر چیزی که به سلامت ما آسیب میرساند و حواس را خراب میکند ناپسند است و هر چیزی که به سلامت خلل وارد نیاورد بلکه آن را تقویت نماید و موجب رفاه زندگی بشر شود نیکو است.
یاد دارم روزی نزد طبیبی از دوستانم بودم. مریضی با حال زار نزد او آمد و شکایت میکرد که حالش بدتر از دیروز است. دکتر از او پرسید: دواهایی که تجویز کردم خوردی؟ گفت راستش این است که نه. زیرا خیلی تلخ و بدمزه بود. دکتر پرسید خوب. از غذا که گفته بودم رژیم بگیری و از فلان و فلان غذا نخوری رعایت کردی؟ جواب داد آنها را نخوردم ولی خیلی دلم خواست مقداری سالاد خیار و سرکه خوردم. دکتر سری تکان داد و گفت بهبه. خوب لااقل آن سوپ جوجه را که گفته بودم میل کردی؟ گفت بله ابتدا مقداری نان در آب جوجه ترید کرده همه را خوردم و سپس تمام جوجه را با نان صرف کردم. دکتر خندید و گفت: چرا زحمت کشیدی پیش من آمدی. تو که خود طبیب خویش هستی احتیاج به من نداری برو و هر کاری میخواهی بکن.
این حکایت اشاره ای است که باید گوش به تعلیمات طبیبان و استادان و ناصحان و راهنمایان داد زیرا این دستورات ورزشی است که آن چه را در وجود ما هست قویتر میسازد تا بهتر شفا یابید و به مقصد برسید و بتوانید وظایف خود را انجام دهید.
سرشت و سرنوشت خود چه دانی | سرشک حسرت از دیده چکانی | |
چو باشد شاخۀ تقدیر بی بر | نهال فکر خود باطل نشانی |