بیان بیست و دوم - اهمیت مقام نصیحت - ارشاد پیامبران
نصیحت و تمرین انسان را به راه راست میآورد، قوه فکری را درست میکند تا از مشیت و برنامه خویش منحرف نگردد.
مثل این است که لولهای را جرم گیرد و آب در آن جریان صحیح نداشته باشد. اگر لوله را پاک کنیم آب بهخوبی جریان پیدا میکند اما پاک کردن نمیتواند حجم لوله را بزرگتر یا آن را قویتر سازد.
نصیحت هم جریان نفس را پاک میکند تا وظیفه خود را درست انجام دهد. یعنی ظروف مغزی اشخاص را به همان ترتیبی که هستند پاک میسازد که آلوده و خراب نشود نه این که ظرف مغز را تغییر دهد. به همین لحاظ است که گاه پند سودمند میافتد و گاهی سودمند نیست و این بسته به آن است که به شخص مستعد گفته میشود یا غیر مستعد.
راهنمایان وظیفه دارند که نصیحت و ارائه طریق را در دسترس بشر قرار دهند. راهنمائی پیامبران نیز مقدر است و حال آن را دارد که کتابی برای آموزش در دسترس یک کلاس قرار دهید. نحوه استفاده اطفال از این کتاب مطابق با استعداد فکری آنها است.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست | در باغ لاله روید و در شوره زار خس | |
(سعدی) |
آن بیچارهای که دسترس به نصیحت و ارشاد ندارد یا مغزش آن را قبول نمیکند چه باید بکند؟
وظیفه راهنما آن است که مثل یک مهندس ماشینی را که مثلا برای کاغذبری ساخته شده طوری مرتب نماید که وظیفه کاغذبری خود را خوب انجام دهد اما نمیتوان از این ماشین توقع داشت که چاپ هم بکند.
اگر ماشین کج ببرد و یا پیچ و مهرهای از آن سست شود مهندس و متخصص آن را اصلاح مینماید و وقتی ماشین صحیح شد دیگر کاغذ را کج نمیبرد. کج بریدن دلیل غفلت صاحب ماشین است. اگر آن را صیقلی میکردند و روغن می زدند و تمیز مینمودند و درست نگاهداری میکردند هیچ گاه کاغذ کج نمیبرید و اسباب زحمت نمیشد.
نصیحت و پند راهنما نیز در اشخاص تقریباً همین حکم را دارد و کسی را که احتمال میرود قدم از دائره خود فراتر گذارد به سر راه میآورد. دستورات انبیاء برای آن است که مردم حدود را حفظ کنند و از نظم خارج نشوند.
یک درخت گلابی جنگلی میوه میدهد ولی درخت گلابی که باغبانی تربیت کند میوههای درشت خواهد داد در حالی که هر دو گلابی هستند و از حدود استعداد خود خارج نشدهاند. به هر دو گلابی اطلاق میشود ولی یکی را پیوند زدهاند، نمو دادهاند. مربی داشته، نتیجه بهتر داده و دیگری نداشته ولی در عین داشتن مربی نتوانسته از حدود استعداد خود خارج شود مثلا سیب بدهد. کار باغبان وظیفه او را بهتر میکند. کار مربی هم استعدادهای سرنوشت و تقدیر اشخاص را بهتر خواهد ساخت نه این که سرنوشت و تقدیر آنها را تغییر بدهد.
همان طور که هر چیز باید تعادل داشته باشد و اگر تعادل به هم خورد وضع خراب و مغشوش میشود اگر ترس از مجازات و مجازات وجدانی نباشد مردم افراط میکنند و اگر نصیحت راهنمایان نباشد از حدود و اندازهای که باید حفظ کنند خارج میشوند. افراط در تمام شئون امکان دارد.