بیان دوازدهم - محرک و دینام عالم چیست
هرگاه پرسیده شود دینامیسم یعنی قوه محرکه عالم از چه چیزی به وجود آمده میگویم دینامیسم عالم یکی دانش است که نیروی مثبت بشمار میرود و دیگری اتم که نیروی منفی است و این دو نیروی مثبت و منفی یک واحد یا وحدت را تشکیل میدهد که روی هم دینامیسم عالم است.
برای روشن شدن مطلب به دینام یک اتومبیل توجه کنید: دینام از چه تشکیل شده؟ از مقداری فلز و مواد دیگری. اما این مواد به تنهایی نمیتواند تشکیل دینام دهد و علمی لازم است تا آنها را به این صورت درآورد. پس هم علم میخواهد و هم مواد و این دو روی هم تشکیل دینام را میدهند.
این دو عامل مثبت و منفی لازم و ملزوم یکدیگر است. یک نفر مجسمهساز صاحب دانش این فن است که میتواند مجسمه بسازد و اگر چنین نبود هرکسی میتوانست این عمل را انجام دهد. اما با وجود تمام دانش خود اگر ابزاری نداشته باشد و سنگ یا چوب یا مواد در اختیارش نباشد نمیتواند دانش خود را به معرض عمل درآورد. پس در هر کاری هم دانش لازم است و هم مواد و این قاعده در تمام عالم جاری است.
این همان قوای مثبت و منفی است و بهمنزله جسم و روح است. دانش قابل رؤیت نیست ولی اثر آن نمایان و روشن است. وقتی اتومبیل ساخته شد کاملاً روشن است که دانش آن را به وجود آورده ولی این دانش قابل رؤیت و لمس نیست اما اثر آن که اتومبیل باشد قابل رؤیت است. آیا میتوان گفت که اتومبیل خود به خود به وجود آمده و دانش سبب ساختن آن نبوده؟ پس عامل مثبت آن که دانش است با این که قابل لمس و رؤیت اندازهگیری نیست کاملا روشن و واضح است.
دانش قابل لمس نیست ولی وقتی روی کاغذ آید تظاهر و تجلی میکند. دانش ایجاد کننده همه کارها است. اگر دانش نباشد چیزی درست نمیشود. برای درست شدن هرچیزی دانش لازم است. یک توپ لاستیکی را بدون دانش نمیتوان ساخت. همان طور یک کره بدون دانش ساخته نمیشود و کرات بدون دانش به وجود نمیآیند. فضای بین کرات و نظمی که آنها را استوار ساخته بدون دانش پدید نیامده و بدون دانش پایدار نخواهد بود. اگر کره زمین و مخلوقات آن نباشد دانش به چه کار میآید و اگر اینها باشند ولی دانشی در دسترسشان نباشد چگونه میتوانند زندگی کنند. پس در همه مراحل و در همه مواقع و در هر چیز دانش و ماده لازم و ملزوم یکدیگرند.
روح و جسم نیز چنین است. جسم قابل رؤیت است و روح قابل رؤیت نیست. ولی وجود آن مسلم و غیرقابل انفکاک از جسم است کما این که دانش غیرقابل انفکاک از مصنوع میباشد. پس وجود روح کاملاً روشن و آشکار گردید و احتیاجی به گذاردن زیر چاقوی تشریح یا میکروسکوپ نیست همان طورکه دانش را نیز با این وسائل مادی نمیتوان دید.
گفتیم دانش و اتم دینامیسم عالم است. این دو قابل تفکیک نیست و در عالم هر دو با هم لازم و ملزوم است همان طور که در یک مصنوع کوچک مثل دینام اتومبیل لازم و ملزوم بودند. دانش همان علم نیروی بزرگ موجد عالم است که جهان را ساخته و خمیره و مواد عالم همانا اتم است. منظور از اتم کوچکترین اجزاء عالم وجود است که از آن چه دانشمندان به نام اتم فعلی می شناسند و از آن چه تصور میکنند و از هر چه به فکر و تصور می گنجد بسیار ریزتر و کوچکتر است. تمام عالم وجود از این مواد بسیار بسیار ریز و خرد تشکیل شده که همه به هم پیوسته و تشکیل یک وحدت کلی را میدهد و نیرویی که این وحدت را تحول میبخشد، زندگی میدهد به فعالیت وا می دارد، به حیات در میآورد همان نیروی دانش و علم است که مجموع اینها واحدی را تشکیل داده که دینامیسم عالم از آن است.
و اما در مقدمه گفته شد كه دانش و دين ديناميسم عالم ميباشد. دين منفك از دانش نيست منتها جزء بسيار كوچك و بعبارت ديگر قطرهاي از اقيانوس دانش است. زيرا دانش در عالم عموميت دارد و همه چيز بوسيلة دانش بحركت و فعاليت ميافتد ولي دين كه پرتوي از دانش است براي ادارة جامعه بشري و زندگي اوست و جز بخشي كوچك از آن نيست.
بنابراين بايستي دانش را نيروي مثبت و محرك حقيقي و مسبب اصلي ديناميسم دانست و اتم را نيز خميرة ديناميسم عالم شمرد و اين دو لازم و ملزوم يكديگرند و بدون هم نميتوانند كار كنند كما اينكه بدون علم مجسمهساز مجسمه ساخته نميشود و بدون مادة لازم نيز مجسمهساز باتمام علم خود نميتواند مجسمهاي بوجود آورد. مجموع اين دو تشكيل وحدتي ميدهد كه دينام عالم بشمار ميرود.