هرچه پاسخ دهند نتیجه یکی است
هرگاه طبق استدلال بالا قبول شد که حرکت اتم محرک دارد مراد حاصل است زیرا قائل میشوید که نیروی ذیشعوری وجود دارد که اتم را به حرکت افکنده و حرکت اتم نیز پرتو و شمه جزئی از حرکت کلی عالم است ولاغیر.
اما هرگاه قائل به محرک نشده و گفتید که حرکت در خودش وجود دارد باز ناچارید قائل باشید که قدرت ذیشعوری در خود او هست که حرکت را به وجود آورده زیرا حرکت بدون شعور ممکن نیست و نتیجه این هم مثل همان است. یعنی هرگاه گفتیم محرک خودش خود او است و محرک دیگر ندارد ناچاریم برای محرک شعور قائل شویم به دلیل این که:
1- باید بداند که حرکت بهمنظور چیست. عمل کور کورانه و بی هدف نمیتواند منظم و صاحب مقصود باشد. مگر نه این که وجود قانون و نظم در حرکت دلیل وجود ذیشعوری است که حرکت را اداره میکند. پس هرگاه این خصوصیات را در حرکتی دیدیم ناچاریم آن را ذیشعور بدانیم.
(این که میبینیم ماشین حرکت منظم دارد و به قول شما شعور ندارد نباید فراموش کرد که ذیشعوری آن را اختراع کرده به حرکت انداخته و حرکت آن را منظم نموده است و ذیشعور نیز آن را رهبری میکند و هرگاه به هر حرکتی دقیق شویم و ببینیم که از روی نظم و ترتیب و نقشه و برنامه صحیح به طور منظم به حرکت خود ادامه میدهد و حرکت آن دارای هدف و مقصود معینی است مسلم خواهد شد که خود متحرک دارای شعور است و یا ذیشعوری آن را به حرکت درآورده است. اگر دیدیم حرکت نامنظم، بدون برنامه، شلوغ، درهم و پر از تصادف و تصادم و از بین برنده یکدیگر است میتوانیم نتیجه بگیریم که شعوری در آن دخالت نکرده.)
اکنون آیا حرکات عالم و پدیدههای آن را از کدام دسته تشخیص میدهید؟ این را به عقل سلیم و دانش شما واگذار میکنم.
2- البته میدانید که در تمام اجسام عالم قوه دفاع موجود است و این مطلب از توضیح مستغنی است. وجود قوه دفاع دلیل بر این است که از وجود موانع احتمالی آگاه است و این آگاهی خود حاکی از شعور است.