یک واقعه تاریخی
یک مثل از تاریخ اسلام این حقیقت را روشن میسازد: « خلیفه سوم اسلام عثمان بن عفان با اینکه برحسب روایت تاریخ در عمل سستعنصر بود و خویشاوندان خود را به مناصب رسانده و کار ملک و ملت را به راه نوعی انحطاط انداخته بود اگر عملش طوری میبود که بایستی برانداخته شود و مردم بر علیه وی قیام نمایند مغز متفکر الهی و بزرگمرد خدایی حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام این ترتیب را میداد و به دست افراد مؤمن و خدایی خود وسیله از بین رفتن او را فراهم میساخت. اما حضرت از این افکار جاهلانه بسیار به دور بود و مغز خود را با این تفکرات مسموم آلوده نمیساخت زیرا میدانست که ترور کردن عملی ناجوانمردانه و خائنانه و پست و سخیف است. به علاوه این عمل در اسلام شایع میشود و بنیان جامعه اسلامی را متزلزل مینماید. هر وقت اشخاصی این موضوع را طرح میکردند حضرت جداً مخالفت میکرد و متغیّر میشد و نه تنها کشتن عثمان را جایز نمیدانست بلکه در عمل او را به خاطر مجد و عظمت اسلام یاری میفرمود و با اینکه در سیاست خانهنشین بود اما هرکجا پای منافع عموم و سود جامعه و شخصیت اسلام پیش میآمد از کمک به خلیفه وقت خودداری نمیفرمود.