راهنمایی و سرنوشت
در این کتاب تذکراتی به صورت پند و اندرز و نصایح گفتهشده که راه و روش صحیح را در مقابل جویندگان قرار میدهد. ممکن است کسانی چنین پندارند که راهنمایی مخالف با سرنوشت و مقدّر است.این موضوع را در صفحات 88-95-155-230 الی233- 253 الی 255 همین کتاب به تفصیل بیان داشتهام خوب است هر کجا که این مشکل به مغز خواننده خطور کرد بدانجا مراجعه فرماید.
ضمناً برای تکمیل توضیح میگوییم که پند و نصیحت و تذکر جزء واجبات تقدیر و سرنوشت است و بایستی بیان گردد، زیرا اگر برحسب تخیّل برخی کسان که فکر میکنند با وجود سرنوشت، نصیحت و ارشاد لزومی ندارد، هرگاه ارشاد انجام نشود کسانی که تقدیرشان گرفتن راه صواب و صلاح است از آن محروم خواهند ماند.لذا پیامبران و مصلحین و مبلّغین و کلیه کسانی که وظیفۀ آن ها راهنمایی بوده، همه صحیح و درست آمده و تکلیف آن ها فقط تذکر بوده است نه تحمیل عقیده، چنانکه قرآن میفرماید: فَذَکِّرْ اِنَّما اَنْتَ مُذَکِّر لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر (الغاشیه، 32) یعنیای پیامبر تو تذکر بده زیرا تو فقط تذکردهنده هستی و تسلطّی از لحاظ عقیده بر مردمان نداری.و در جای دیگر میفرماید:
فَیضل الله مَن یَشاءُ وَ یَهْدی مِن یَشاء وَ هُوَ العَزیزُ الْحَکیم (ابراهیم، 4)
خداوند هرکس را میخواهد گمراه و هرکس را میخواهد هدایت میکند.
اما نقش سرنوشت در آنجا روشن میگردد که هر کسی برحسب مکانیسم مغزی که به او اعطا شده مقدر باشد که این حقایق را بپذیرد، خواهد پذیرفت و آنکس که مقدرش برخلاف است، سخن ناصح و گوینده را به هر زبان و هر نحوه قبول نخواهد کرد.
نمیگویم به طور حتم این نصایح را قبول کنید. تشریح میکنم که این گونه اعمال خوب است. هر کسی برحسب سرشت و سرنوشت و عقل و فکر سنجید و دانست صحیح است خواهد پذیرفت.