مقام عقل در سرنوشت
تقدیر، سرنوشت انسان است و عقل، تشخیصدهندۀ راه سرنوشت میباشد. اگر درست بیندیشیم سرنوشت همان عقل است که به انسان حکم میکند آیا فلان کار را بکند یا نکند.
گاه اتفاق میافتد که بدون علت و جهتی کاری از دستت صادر میشود و بعد پشیمان میشوی و با خود میگویی که «میتوانستم این کار را نکنم» در حالیکه میبایستی آن را بکنی. چون عقل به انسان حکم داده، خود انسان نمیداند چطور شده و چه انگیزهای باعث گردیده که این کار را بکند.
گاه در مقام تحیر و تعجب میگویی: «خودم کردم که لعنت بر خودم باد» و این سخن نشان نبودن اختیار در موقع انجام کار است در حالیکه در آن ساعت هم عقل داشتی و عقل به تو حکم کرد که آن کار را بکن و بدون عقل نبوده است اما تحیر و پشیمانی ما نشان میدهد که عقل سرنوشتساز به حکم اجبار تو را وادار به آن کار کرد.