مثال‌های روشن‌کننده

زنجیر سرنوشت باز هم مسئلۀ احتیاج اراده چیست؟

مثلاً می‌گوید از فلان شخص متنفرم چرا که به من لطمه زده و مرا ناراحت کرده و ایجاد ضرر برای من نموده است. اما می‌بینی یک محبت از طرف آن شخص ابراز می‌شود یا احتیاجی به او پیدا می‌کند و همۀ آن تنفرهای خیالی برطرف می‌شود.

مثلاً می‌گوید از این غذا متنفرم. اما علت واقعی، زیادی نعمت است که غذاهای مختلف در دسترس اوست و بین آنها انتخاب پیش می‌آید. اگر سخت گرسنه باشد و غذایی جز همان غذا در نزد وی نباشد با کمال میل از آن خواهد خورد.

می‌گوید از رانندگی متنفرم. اما بعداً سرنوشت اسبابی پیش می‌آورد که مجبور به تأمین معاش از راه رانندگی می‌شود. خواهی دید همان حرفه را که می‌گفت از آن متنفرم چقدر عزیز می‌دارد.

مانند همۀ جنگ‌های بین دولت‌ها که پس از مدتی تنفر خیالی در زمان جنگ یا اختلاف پس از ایجاد صلح مانند برادر با یکدیگر رفتار کرده بلکه به هم کمک می‌کنند.