نیاز قوی و مقتدر است
این نیاز جبری ضعیف و ناتوان نیست بلکه بس قدرتمند است. همان فردی را که در بیابان بیآب و علف سرگردان است در نظر گیرید. از شدت خستگی طی طریق خشکی و گرمای هوا و بیآبی ضعیف و ناتوان شده چنانکه یارای حرکت ندارد و قدرت و کالری را که لازمۀ تحرک است تا حدود زیادی از دست داده است. اما جبر و فشار نیاز کجا این عذرها را میپذیرد. میگوید: «برخیز، برو، باید آب پیدا کنی و به این بدن برسانی.» لذا آن بیچاره ناتوان افتان و خیزان با ضعف و مرارت، با پای لرزان و چشمان بیفروغ باز هم میرود و میرود به این امید که آبی بیابد و این عطش جبری را فرو نشاند.
آیا جز جبر چه عاملی قادر است که انسان را تا این پایه تحریک کند و به جنبش اندازد؟