شعر
اسیر کرد دلم را بدو کشد زنجیر | هزار حلقه زنجیر و صد هزار اسیر | |
ذرۀ زنجیر از تلألو نور | سرشته ذره درونش غژیدنش1 چو حریر | |
غلاف 2 آن همه کاه و سبک به بیوزنی | لفافهاش همه سیّاله است و لاش3 حقیر | |
به گردش است ضمیر و به چرخش است بصیر | گهی به سوی نسیم و گهی به سوی سعیر4 | |
یکی درون کن اگر ندیدستی | لطیف و الطف و لطف است این مثال ضمیر | |
به نقش بستن و نقاشی است و برگردان | که حشمت است ندا بخش راز را به بشیر |
پانویس ها
- خزیدن، کشیده شده و چروک انداخته
- پوشینه
- جسد
- زبانۀ آتش