تجزیه افکار غلط

دینامیسم آفرینش بیان چهارم - خدا را چگونه می توان شناخت

این که گویم خدا را به‌صورت مردی مقتدر جلوه دهند افسانه نیست، بلکه پنداری است که اکثر پیروان ادیان امروز نزد خود مجسم می‌کنند. فرضاً بعضی از آن کسان که درست حقیقت ادیان را درک نکرده‌اند در ظاهر ادعا کنند که اندیشه آنها این نیست که خدای را تجسم دهند. لیکن گویم همین طرز تفکر که یزدان را در بالای سر (یعنی مکانی معین) بپندارند و به سوی جایگاه فرضی او دست بردارند و چهره به جانب نقطه‌ای معین متوجه سازند در واقع مثل آن است که برای او حالت بشری منتها بشری توانا و قوی پنداشته‌اند. زیرا داشتن مکانی معین و اداره کردن از مقر فرماندهی خاص، ویژه بشر است که محدود می‌باشد.1

ای عاشقان وحدت هر کیش و هر چه هستی جانی و جسم ممزوج بی‌شک خدا پرستی
نه اولی نه آخر نه غایبی نه ظاهر در پیش چشم یاران هم نیستی و هستی
در پرتو تشعشع از نور کامیابی ظلمت خلاف محض است اینک ز دام جستی
کشتی ز موج دریا با صبر و بردباری ما برده‌ایم ساحل از روزگار پستی
اندیشه کن به عشقی کز صیت وحدت آید امر نهان یزدان روشن شود به دستی
اطوار سیر صوفی هم عیسوی، کلیمی زنار گیر بر دست وز عشق یار مستی
بر رونقش بیفزا در محفل و مجالس اذکار حی سبحان با فکر و تندرستی
در درس عشق بازی «حشمت» چو ماهرستی زنجیر عقل بگسل از بند جهل رستی

پانویس ها

  1. اشخاصی که دست دعا به سوی نقطه معینی یعنی بالا دراز می‌کنند مانند آن است که مکانی برای خدا معین شده است زیرا اگر مکانی فرض نشده باشد به سوی راست، چپ، روبرو، عقب، پائین به هر طرف دست دراز می‌کردند یا اصلا دست دراز نمی‌کردند و مانعی هم ندارد زیرا خدا مکانی ندارد و همه جا هست و هیچ جای معینی هم نیست پس تعیین نقطه معین برخلاف قوانین اسلامی است. می‌خواهیم بگوئیم کسی که برای خدا صورت قائل است با آن که خدا را از سنگ می‌تراشد با آن که مکان برای خدا قائل می‌شود چه فرقی دارد؟