چرا؟ آخر چرا؟
مگر آنها بشر نیستند. مگر مثل ما دارای همین اندام و همین روح نمیباشند و صدها و هزاران مشترکات انسانی و نوعی با ما ندارند؟ مگر آنها هم مثل ما حق زندگی و برخورداری از مزایای حیات و این زمین و سازمانی که خداوند با عدالت و مساوات کامل در اختیار همه افراد بشر قرار داده ندارند؟ مگر عالم وحدت نیست و همه افراد با هم دارای پیوند و اتصال نیستند؟
پس چرا باید این دشمنی و نفاق همچنان حکمفرما باشد و چرا نباید در فکر چاره و جبران مافات برآئیم؟
این نکته بس واضح و روشن است که در اصول کلیه ادیان دنیا اختلافی نیست و دعوت همه آنها بهخداپرستی و سوق بشر به کسب اخلاق نیکو و اجتناب از منهیات و توجه به خدا بهوسیله تمرین و عبادت و ایمان است به این که زندگی فعلی تحولی از تحولات عالم است و زندگی در عالم لایتناهی همچنان ادامه دارد و وظیفه مهم هر بشری خدمت به خلق و کمک به هم نوعان میباشد.
اکنون دنیا در آستانه یک نهضت و دگرگونی فکری بزرگی است که او را به این حقیقت سوق میدهد و در نظر روشنفکران ثابت میشود که اختلاف در ادیان نمیتواند موجب جدائی بشر گردد زیرا اصول کلی ایده آل و آرمان و دستور اساسی زندگی بشر که در تعلیمات ادیان در دوران های مختلف تجلی نموده چندان اختلافی با یکدیگر ندارد و لذا بر همه روشنفکران و مجاهدین واقعی فرض است که با تمام قدرت خود در راه رفع اختلاف و تحکیم مبانی وحدت اقدام نمایند.
برای عملی نمودن این هدف بزرگ لازم است که رهبران و رؤسا و فرمانداران ملل مختلف نخست با اعتقاد محکم به این اصل اساسی و امروزی در راه این هدف هم آهنگ شوند و مخصوصاً در تربیت جوانان و آشنا ساختن آنها به این آرمان بزرگ بکوشند و با کمک کسانی که در این راه پیش قدم شده و مطالعاتی اساسی و مهم به عمل آوردهاند برنامههای عملی و وسیع برقرار دارند.
البته نمیتوان منکر شد که در برخی از مذاهب نسبت به پاره ای از اصول افراط و تفریطهایی وجود دارد چنان که بعضی از آنها هنوز نتوانستهاند اعتقاد و اطمینان به بقای حیات پس از مرگ (تحول) داشته باشند و در نظر برخی دیگر این اصول از روی تعبد و آمیخته به خرافات جلوه کرده و با این که به خاطر پیروی از دستورات دینی ناچار قبول میکنند ولی دلشان آرام نمیگیرد و اعتقاد و اطمینان کافی ندارند زیرا دلائلی عقلی و علمی به آنها عرضه نشده است. همچنین عده دیگر هستند که معتقدند افراد بشر برای خطاهایی که در دنیا مرتکب میشوند در عذاب ابد گرفتار میشوند و تعبیراتی را که در مذاهب نسبت به خلود در شکنجه به عمل آمده و قابل تأویل و تفهیم و تفسیر است قطعی تلقی کرده و مخصوصاً اعتقاد دارند که تمام افراد بشر که غیر از عقیده آنها را قبول دارند در قعر جهنم برای ابد مخلد در عذاب خواهند بود و فکر نمیکنند که در این صورت حکمت این که خداوند رئوف و حکیم و دانا و علیم و مهربان این همه بنده را برای عذاب دادن تا ابد خلق کرده است چیست و چرا باید تنها افراد معدودی که به علت واقع شدن در یک محیط مناسب تعلیمات معینی فرا گرفتهاند اهل نجات باشند و عده کثیری بی خبر که بنابر مشیت الهی افکار دیگری دارند تا ابدالآباد بسوزند.
آیا این ها فکر نمیکنند که اگر در بین آن عده که به جهنم ابدی محکوم میکنند افراد بشردوستی وجود داشته باشد که در نتیجه زحمات و مجاهدات و فداکاری های پردامنهشان هزاران بلکه میلیون ها نفر از بیماری ـ سختی ـ فقر ـ تنگی ـ عذاب رها شدهاند چرا بایستی دچار آن عذاب بی رحمانه ابدی بشوند و افراد خودشان بدون داشتن هیچ مزیتی جز انتساب به عقیده آنها رستگار و مرفه و در بهشت جاودان مستقر گردند؟
حال اگر این مطالب را از نقطه نظر دید وسیعتری بنگریم یعنی مانند یک پرنده که از بالای یک شهر همه شهر را یک جا و با هم می بیند ما هم با نظر بی طرف کلی بین به مجموع بشر و اعتقادات آن نظر افکنیم خواهیم دید که هر یک از ادیان و مذاهب که برحسب موقعیت جغرافیایی و حوادث و پیش آمدها و اتفاقات که همه آنها در اثر تقدیر و سرنوشت الهی بوده است در گوشهای از جهان مستقر شده و پیروان همه آنها نسبت به مذهب خود تعصب روا داشته و به سایر مذاهب با همان نظری مینگرند که سایر مذاهب به آنها نظر دارند، هر کدام از این ها دلائل و براهینی برای تأیید مذهب خود و رد سایر مذاهب اقامه مینمایند.
حال میپرسم یک فرد بشر که متوجه این نکته شود که انتساب او نسبت به مذهب خودش در اثر این بوده که از پدر و مادری دارای این مذهب متولد شده و در محیطی که اکثر افراد آن به این مذهب معتقدند به وجود آمده و روی همین اصول خود به خود و به طور اتوماتیک این مذهب را اختیار کرده آن وقت چنین شخصی قدم از تعصب به آن مذهب خود که با آن شرایط به او رسیده فراتر گذارد و درصدد جستجوی حقیقت برآید نخست وظیفه وی این خواهد بود که با یک نظر بی طرف و بدون تعصب به همه مذاهب بنگرد و همه را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد.
اولین چیزی که عاید این شخص خواهد شد همان اصول مشترکاتی است که در همه مذاهب وجود دارد و میفهمد که بالاترین و بهترین اصول اعتقادی جهان همان اصول مشترکی است که در همه مذاهب هست منتها هر کدام برحسب موقعیت زمان و مکان آن را بهصورتی تدوین و مرتب کردهاند.
آیا چنین شخصی معتقد نخواهد شد که محبوبترین روش نزد خدا همین مشترکاتی است که تمام بندگانش در روی زمین آن را قبول دارند و به آن معتقدند؟
طبیعی است که ایجاد چنین حالت فکری در همه افراد جهان به آسانی انجام نمیگیرد زیرا پیروان هر دینی قرن های متمادی در افکار تعصب خود چنان غوطه ور شدهاند که بیرون کشیدن آنها از آن حالت برای آشنا کردنشان به حقایق و توجه آنها به مشترکات سایر ادیان که دین خودشان نیز از آن برخوردار است کاری بس مشکل به نظر میرسد اما چون این امر با عقل و منطق سازگار است و بشر روشنفکر به آسانی میتواند به این حقیقت مهم معتقد گردد و از آنجا که انسان امروز با پیشرفتهایی که در دانش و توسعه فکر نموده و سر راه این ایده عظیم و منطقی قرار گرفته امکان آن موجود و کاملا عملی است.
در جامعۀ امروز عده زیادی هستند که در عین اعتقاد داشتن به خدا و پارهای اصول مشترک مذاهب از انجام تکالیف عملی دین غفلت و کوتاهی دارند. رها کردن این قبیل اشخاص در بیابان گمراهی یا محکوم کردن آنها به جهنم و عذاب ابدی دور از انصاف و دور از رحمت عام خداوندی است و مسلماً خداوند نمیخواهد که این قبیل بندگان که تعداد آنها در جهان کم نیست به خود رها شوند و یا در عذاب الیم ابدی دچار گردند. وظیفه روشنفکران و رهبران مذاهب است که این عده را با تعلیمات صحیح و غیرخرافی و اصول مشترک آشنا کرده و آنها را تشویق نمایند تا کمکم در اثر تمایل و توجه و آمدن به این راه علاقه آنها به کسب معتقدات مذهبی تشدید شده و به کلیه آداب رفتار نمایند.
این نکته را که در (کتاب پیشنهادات سودمند به عالم بشریت) متذکر شدهام1 در اینجا تکرار میکنم که پس از تبلیغ اصول مشترک ادیان به مقدار کافی و نزدیک شدن پیروان ادیان به یکدیگر و ایجاد محیط صلح و حسن تفاهم و هم فکری و هم آهنگی بین آنها میتوانند جلساتی با یکدیگر تشکیل داده با بیطرفی و بی نظری و به کمک علم و دانش و عقل بهترین دستورات دینی را برگزینند و به همه افراد بشر ابلاغ کنند تا اختلافات بیش از پیش رفع شده و بشر به وحدت نزدیکتر گردد.
آیا بشریت که در حکم اعضاء یک پیکره بزرگ هستند و در منافع و آلام یکدیگر شریکند و مانند اجزاء یک کالبد بایستی شادی یک عضو همه را شاد و الم یک عضو همه را پریشان سازد وظیفه ندارند که در این راه مقدس هر چه زودتر و هر چه بهتر بکوشند؟
آیا وقت آن نرسیده است که همه افراد بشر این نکته اساسی و مهم را نصبالعین قرارداده دست از دشمنی و نزاع و جنگ و خونریزی بشویند و از اختراعات و اکتشافات و وسائلی که علم بنابر مشیت الهی در اختیارشان قرارداده در راه رفاه بشریت و برکندن ریشه جهل و بیسوادی از اکثریت نادان و جاهل و تعمیم مبانی دانش در سراسر جهان و رفع عقبماندگی و مشکلاتی که بیشتر مردم جهان شبانهروز با آن دست به گریبانند کوشش نمایند و رفاه و سعادت همگان را نصب العین خویش قرار دهند و آن مزایا و حق زندگی که برای خود می جویند برای همه برادران و خواهران خود در سراسر جهان طالب باشند؟
این مطلب بسی روشن است که وقتی این نظرات اجرا گردید و بشر از لحاظ فکری و اقتصادی به هم نزدیک شدند اختلافات بین المللی موجود که اکنون با کوششهای ممتد سازمانهای بین المللی حل نمیگردد خودبه خود رفع و مانند خانه ای که در آن اختلاف بوده و بعد آشتی و محبت پیدا شده یک محیط و کانون سعادت عظیم در سراسر جهان به وجود خواهد آمد.
بحران هایی که اکنون در هر قسمت از جهان هر روزه بهصورتی بروز و ظهور میکند و از خودخواهی و عدم توجه به وحدت آب میخورد در اثر نزدیک شدن فکر مردم جهان و به وجود آمدن یک سازمان نیرومند که مورد پشتیبانی و مهر اکثریت جهان باشد خودبه خود رفع شده و برای حل اختلافات جزئی که بعداً ممکن است بروز کند (و اجتنابناپذیر است) دیگر نیازی به جنگ و اضمحلال یکدیگر نخواهد بود و همین سازمان برای حل آنها کافی است.
اکنون که دنیا به هم نزدیک شده و در اثر ترقی وسائل ارتباطی و مسافرت و مخابرات و پخش اطلاعات بهقدری وحدت حاصل شده که دیگر نمیتوان عالم را جز یک خانواده بزرگ بشری بشمار آورد و اکنون که وسائل ترقی و تمدن در دسترس همه افراد بشر میتواند قرار گیرد شایسته است که روشنفکران و پیشوایان مذاهب مختلفه در این مطالب بررسی نموده و تصمیمات شایسته بگیرند و در همین راهی که (وحدت نوین جهانی) از سالیان دراز مشغول اقدام و کوشش است همکاری و همراهی بنمایند.
تردید نیست که در سایه این اقدامات نه تنها اختلافات مذهبی که باعث شکست معنوی بشر امروز است رفع میشود بلکه سایر اختلافات مانند اختلافات مرامی و نژادی و طبقاتی نیز رفع گردیده یک محیط سعادت در جهان حکمفرما خواهد شد. انجام اینعمل از عهده سازمانها و اجتماعات بین المللی امروز و پیمان ها و موافقت نامهها و کلیه قوانین و مقرراتی که در راه رفع اختلافات و بهبود محیط دنیا انجام شده با وجود تمام حسننیتی که بانیان و رهبران آن دارند ساخته نیست زیرا برای چنین قدم بزرگ و مهمی لازم است که اکثریت افراد جهان با روح مسالمت و عقیده پاک و حسننیت اقدام کنند و قدم بردارند و تا چنین روح توافق و ایمان عمومی پیدا نشود صورت عمل به خود نخواهد گرفت و این ایمان هم در سایه اعتقاد کامل به خداشناسی و مشترکات مذاهب صورت میگیرد و بایستی خداشناسی هم آن چنان که وحدت بارها تأکید کرده است از راه عقل و علم قابل فهم برای بشر باشد نه این که هر دسته به معتقدات تعبدی خود تمسک نمایند.
در زمان های گذشته و حتی در این اواخر برای چاره این گونه دردها آنجا که دیگر پیمان ها و توافق ها تأثیر نداشته و از آن دیگر کاری ساخته نمیشود متوسل به جنگ و نزاع و سرکوبی و اضمحلال یکدیگر شدهاند ولی در نظر هر عقل سلیمی روشن است که جنگ نیز دوای درد نیست و نمیتواند اختلاف بشریت را برطرف کند و در سایه اتحاد معنوی، جنگ نیز تقریباً امری بیهوده تلقی خواهد شد. این امر نه تنها شامل امور دینی و عقیدهای و مرامی است بلکه در اصول اقتصادی نیز که از مسائل مهم مابه النزاع جهان امروزی میباشد تأثیر آرامش بخش و سودمند خود را خواهد نمود و فکر علمای اقتصادی را که از چارهجوییهای بینتیجه خسته شدهاند، آسوده خواهد ساخت.
***
اینک با اجازه مطالعه اجمالی در وضع مذاهب و مشترکات آنها به عمل آوریم شاید از این گلستان بتوانم گل های ارزندهای نصیب خوانندگان گرام بنمایم.
مهمترین اصول هر مذهبی ایمان بهخداوند است که بنا به اعتقاد همه ادیان آفریننده جهان و برپا دارنده دستگاه هستی میباشد. همه مذاهب بزرگ عالم مثل دین اسلام و یهود و نصارا و زرتشت درباره یکتایی خدا با برخی اختلاف تعبیرات و توجیهات که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته اتفاق دارند و معتقدند که زمین و آسمان ها و موجودات و بشر همه از نیروی این منبع بزرگ عالم به وجود آمده و همان قدرت است که جهان لایتناهی را اداره مینماید.
توصیف خلاقیت الهی در مذاهب مختلف هر کدام به نحوی انجام گرفته چنان که مذاهب قدیم کلده و آشور آغاز جهان را آب میدانستند و اول موجود جهانی را ماهی میپنداشتند که سایر موجودات از آن به وجود آمدهاند و این همان عقیده است که بعداً بعضی متفکرین مثل لامارک و داروین اتخاذ کردند.2
پیروان مذاهب ودو Vodou یا ودا در هندوستان ماده و روح را یکی میدانند و روح را مظهری از ماده میشمارند. آنها سراسر عالم را مملو از ماده مخصوص اثیری میدانند که دائم در حرکت است و معتقدند که خداوند در وجود مقدساتی مانند کریشنا و حتی افراد عادی تجلی مینماید و باید انسان او را در وجود خویش بشناسد.
اگر بخواهیم تمام عقاید مذاهب را راجع بهخداشناسی بگوئیم سخن به دراز میکشد و راجع به این مطلب سخنانی در جای دیگر کتاب بیان شده که خواننده گرام توجه یافته است.3
نکته ای که نباید از نظر پوشیده بماند این است که همه مذاهب در یکدیگر تأثیر کردهاند و این تأثیر یا از منبع اصلی دین و رهبران و پیامبران سرچشمه گرفته زیرا آنها موظف به ابلاغ همان اصول لایتغیری بودهاند که همیشه در دنیا بوده و خواهد بود و یا بعد از آنها پیروانشان این تأثیر متقابل را انجام دادهاند. با اندک توجهی در وضع ادیان اسلام و مسیحیت و یهود این نکته کاملا روشن و بارز میگردد.
اصرار وحدت به این که همه پیروان در اصول مشترک با یکدیگر هم فکر و همکار شوند نبایستی این سوء تفاهم را ایجاد نماید که پیروان ادیان در اعتقادات دین خود ضعیف شوند بلکه لازم است همگی در پایههای ایمانی خود محکم و استوار باشند و پیشوایان ادیان نیز بایستی در اینباره جد بلیغ مبذول دارند. چه هر فردی اگر در امور دین خود بهخداوند نزدیک شده و عمل صالح انجام دهد امری پسندیده انجام داده است و به ترقی و تعالی روحی موفق میشود.
ولی در عین حال باید به اصول مشترک ادیان نیز معتقد و متوجه بوده و پایه زندگی خود را بر آن قرار دهند. چنان که دین مقدس اسلام این دو مطلب را از هم تفکیک کرده اصولی و فروعی معین نموده که اصول دین را باید همه از روی عقیده و عقل و علم بپذیرند و فروع دین اعمال و افعالی است که برای تحکیم اصول بایستی عملی گردد و مقام این اصول و فروع از لحاظ اهمیت و از لحاظ تقدم و تأخر از همین اسمشان روشن و پیدا است.
اصول دین را میتوان به ریشه و تنه درخت و فروع را به شاخههای کوچک و برگ ها و گل ها و میوههای آن تشبیه نمود که در هر حال اصل باقی است و شاخههای کوچک و برگ ها و سایر قسمت های درخت در عین حال که برای درخت مهم است اما به اهمیت ریشه و تنه نیست زیرا حیات درخت بسته به آن اصل است. در عمل میبینیم هستند برخی کسانی که در هر دین و فرقه در مساجد و کلیساها حاضر میشوند و اعمال مستحب مربوط به مقدسین و زیارت ها و تشریفات را انجام میدهند و در اصل دین که خداپرستی است مشکوک و لرزانند و دستورات اخلاقی و خدمت به خلق را انجام نمیدهند.
***
نکتهای که در اثر تفکر به مغز خطور میکند و وجوب این وحدت دینی را بیشتر در نظر انسان جلوه میدهد آن است که ادیان با وجود این که هر کدام آنها قرنهای متمادی از مدتشان میگذرد و با وجود تبلیغات و کوشش و زد و خورد و جنگ و کشمکش دامنهدار پیروان و پیشوایان آنها نتوانستهاند بر یکدیگر غلبه کنند و وضع آنها به همین نسبتی که میبینیم از مدت ها پیش بهحالت توقف دیده میشود. آیا این موضوع در فکرها این حقیقت را جلوه نمیدهد که وجود ادیان بر طبق مشیت و خواست خداوندی است و همین مشیت است که وحدت را برای اتصال و اتحاد و پیوستن و نزدیک کردن آنها ایجاب نموده است؟
آیا همین مشیت الهی و وضعی که افراد بشر در مورد عدم دسترسی به حقایق سایر مذاهب و آشنایی به تعلیمات یکدیگر دارند و سبب گردیده که تعلیمات دینی و معتقدات آنها منحصر به همان باشد که از پدر و مادر و در محیط اخذ کردهاند انسان را به فکر نمیاندازد که تنها راه چاره همان مشیت الهی است که وحدت ادیان را در این زمان مقرر میدارد؟
* * *
بنابر عقیده پیروان اسلام و معتقدین به کتاب بزرگ قرآن مجید این اختلافات برحسب مشیت الهی است چنان که میفرماید: لکل امه جعلنا منسکا هم ناسکوه فلاینا زعنک فیالامر و ادع ربک انک لعلی هدی مستقیم. و ان جادلوک فقل الله اعلم بما تعملون. الله یحکم بینکم یوم القیمۀ فیما کنتم فیه تختلفون
(حج 67 تا 69) برای هر امت و گروهی (در کره زمین) راه و روشی معین کردیم که بر همین راه و روش استوارند و از آن پیروی میکنند پس آنها با تو در امر دین ستیز نکنند و کار تو هم این باشد که به راه خداوندت بخوانی چرا که بر روش رستگاری و راه راست هستی و اگر با تو مجادله کردند بگو خداوند بر آن چه عمل میکنند آگاه است و بین شماها روز قیامت در آن چه موجب اختلافتان است حکم خواهد داد.
اینک بهمنظور استفاده برادران اسلامی نظری را که دین مقدس اسلام درباره اتحاد ادیان در بزرگ کتاب دین اسلام بیان داشته بهمنظور تیمن و تبرک به اطلاع میرسانم:
قل یا اهل الکتاب تعالوا لی کلمۀ سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون (ال عمران 64) بگو ای اهل کتاب بیائید از اینکلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم و بعضی از ما برخی دیگر را به جای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم پس اگر از حق روی گردانند بگوئید شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم.
ان الذین آمنوا و الذینهادوا و النصاری و الصائبین من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف علیهم لاهم یحزنون (بقره 62) محققاً هر مسلمان و یهود و نصارا و ستارهپرست که از روی حقیقت ایمان بهخدا و روز قیامت آورد و عمل خوب کرد آنها از جانب پروردگار مأجور و ثواب رسند هیچ گاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود. ان الذین آمنوا و الذینهادوا و الصائبون و النصاری من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون (مائدۀ 69) البته هر کس از گروندگان به اسلام و یهود و ستارهپرستان و نصاری که بهخدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکار شود هرگز در دو جهان او را ترسی نیست (از آن چه بر او پیش آید) و اندوهناک نخواهد بود (بر هر چه از او فوت شود.) فراموش نشود که پیروان سایر ادیان نیز در قرآن مجید مسلمان خوانده شدهاند کما این که پیروان دین عیسی (ع) در آیه 52 آل عمران و پیروان دین موسی در آیه 84 سوره یونس و پیروان سایر ادیان در آیات دیگر به نام مسلمین نامیده شدهاند.
ندای واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا (سوره آل عمران آیه 103) دعوتی است از همه گروندگان به خداوند همگی و دسته جمعی و تأکیدی است به اتحاد آنها و نهی است از پراکندگی آنان و نباید معنی این آیه شریفه را محدود ساخت. همچنین ندای: انما المؤمنون اخوه (آیه 10 حجرات) با توجه داشتن به آیه 62 بقره و 69 مائده به همه خداپرستان شامل میشود و همه کسانی که خدای را میپرستند و ایمان به آن دارند و عمل صالح میکنند برادر خوانده شدهاند.
ندای قولوا لااله الا الله تفلحوا که همه مسلمین میگویند و شاید به معنی آن درست توجه ندارند فریادی است برای توحید و دعوت اهل توحید به جمع شدن تحت لوای واحد و همکاری و اتحاد فکری با یکدیگر.
انتشار کتاب ها و مجلات و جزوات و اوراق و مطبوعات بالسنه مختلفه و پخش آن در دنیا و تماس با بزرگان و زعما و رؤسای دانشگاهها و اساتید و دانشمندان و رؤسای مذاهب مختلف و ایجاد شبکه برادری جهانی در همه عالم یکی از اقدامات این سازمان بوده است که همچنان ادامه دارد و امید است با خواست خداوند قادر متعال که همواره در تمام کارها و همه قدم ها و کلیه اقدامات یار و یاور و پشتیبان ما بوده است شاهد توفیق را در آغوش گیریم.
* * *
خوشا به حال کسانی که در این دنیای پرتلاطم فعلی درصدد نجات و یافتن راه رستگاری برمیآیند و به حبل متین توحید و خداشناسی و وحدت میگرایند و همه دردهای خود را با این معجون بزرگ شفابخش علاج میکنند.
خوشا به حال دنیائی که همه افراد روشنفکر و دانشمند آن به این حقایق عقلانی و علمی توجه کرده و پشتیبان آن شوند و در راه به ثمر رساندن آن تلاش کنند. چه خوب است سازمانهای جهانی و دنیائی که هدف و برنامهشان رفاه بشریت و ایجاد صلح و سلامت و صفا و خوشبختی جهان است این اصول را در مد نظر گرفته و با تبلیغ و اشاعه آن خدمت بزرگی به عالم بشریت انجام دهند. (در ابتدای کتاب نظر بزرگان جهان را درباره اقدامات وحدت نوین جهانی ملاحظه کردهاید)
* * *
امروز دردهایی دچار جامعه بشریت شده که اکثر مردم از آن آگاهی دارند یعنی درد را میشناسند ولی درمان مؤثر و واقعی به فکرشان نمیرسد و هرگاه درمانی واقعی و درست عرضه شود بهترین ارمغانی است که به عالم انسانیت تقدیم شده است.
امروز جوانان ما و جوانان تحصیلکرده و روشنفکر دنیا در اثر این که تبلیغات دینی و حقایق معنوی را با فکر خود نارسا یافتهاند و قلبشان با دلائل محکم و قانع کننده تسکین نیافته ناچار از امور معنوی گریزان شدهاند و این مسئله منحصر به ایران نیست بلکه در همه دنیا حکم فرما است که طبقه جوانان که زمامداران فردای دنیا هستند از حضور در معابد و مساجد و کلیساها گریزانند. چه باید کرد و چه باید اندیشید؟
البته ملامت کردن بلاشرط جوانان نیز دور از انصاف و عقل سلیم است زیرا باید دید آیا حقایق با دلائل روشن و عقلانی و خردپسند و آن طور که با موازین دانش امروز و عقل وفق دهد به آنها عرضه شده است و آنها نپذیرفتهاند یا این که توقع داریم بدون چون و چرا هر چه را به آنها میگوئیم قبول کنند و اگر دلیل خواستند یا از پذیرش برخی مطالب خودداری نمودند با الفاظ خشن و امتناع آنها را از خود برانیم؟ آیا وظیفه هدایت که باید توأم با رافت و مدارا و دلیل روشن و نیکوترین بیان باشد (و جادلهم بالتی هی احسن دستور قرآنی است: یعنی به بهترین نحوه با آنها استدلال کن) قبول میکند که انسان ضعف و ناتوانی خود را در رساندن و تبلیغ که باید مقرون به عقل و دانش باشد به علت نارسایی خود با توپ و تشر و داد و فریاد جبران نماید؟ احتیاج به دلیل نیست که طرز استدلال و تلقین مطالب نسبت به جوامع مختلف تفاوت دارد و نمیتوان یک نحوه برهان و منطق و بیان را در همه جا بهکار برد و با زور و تهدید و ارعاب و ترساندن از عذاب آخرت نیز ممکن است مدتی یک ملت معتقد شوند اما این کار دوامی ندارد و دیر یا زود این روش از تأثیر میافتد. چنان که میبینید امروز دیگر این حربه برای قبولانیدن حقایق دینی مؤثر نیست و همان طور که قرآن دستور فرموده نیکوترین راه برای درمان لازم است (و جادلهم بالتی هی احسن). مگر نه آن است که طبیب وقتی می بیند نحوه درمان قدیم تأثیر ندارد ناچار است روش های بهتر و جدیدتری برای مداوا اتخاذ نماید. طبیب معنوی نیز همین حال را دارد.
ردیف بالا سمت راست تلههای ضد تانک خط زیگفرید و سمت چپ سربازان آلمانی زیگفرید . دست چپ پائین تیرهای ضد تانک خط ماژینو - سمت راست محفظه توپ های خط ماژینو که در صورت لزوم لوله توپ از آن خارج میشد
جلو پیشرفت زمان را با هیچ نیروئی نمیتوان گرفت. نه دیوار بزرگ چین و نه سد آهنین قوم یأجوج و مأجوج و نه خط ماژینو وزیگفرید اخیر و نه هیچ قدرتی در عالم نمیتواند پیشرفت سیل آسای زمان را متوقف سازد و زمانه همچون رودخانه عظیم خروشانی با تمام قدرت و قوت در حال پیشروی است.
پیشروی زمانه توأم با پیشرفت علم است زیرا چنان که در آخر کتاب میآید علم دینامیسم عالم محسوب میشود و این دینامیسم یا قوه محرکه محال است آنی توقف داشته باشد. پیشرفت برق آسای علم در قرن اخیر چنان غوغایی در عالم ایجاد نموده که در افکار اکثر مردمان مخصوصاً طبقات تحصیل کرده و دانشمند و جوان امروز که بیشتر با مظاهر علمی سر و کار دارند ایجاد بهت و خیرگی نموده و به طوری مفتون شدهاند که مجالی برای پذیرش سخنان دینی گذشته در مغز آنها باقی نیست و برای این که حقایق معنوی و دینی مورد قبول افکار آنان واقع شود باید دلائلی همتراز و همشأن و متناسب و هم دوش و موازی با علوم امروز بلکه پیشروتر و ارزندهتر از این علوم به آنها عرضه گردد و چنان برهان قوی دانش در مقابل فکر آنها ارائه شود که مجال انکار و رد را از آنها سلب کند و با کمال همراهی و همآهنگی حقایق معنوی را هم هم دوش با علوم مادی که برای زندگی لازم است فرا گیرند.
در این صورت تنها تبلیغی که امروز اثر دارد و میتواند درد بی دینی و بیایمانی را که درد بزرگ دنیای امروز است ریشه کن سازد تبلیغی است که توأم با دلائل محکم و رسا و غیرقابل رد علمی و عقلی باشد و تنها افرادی که مجهز با این سلاح قوی امروزی هستند خواهند توانست در این میدان علمی گویی پیش برند و مؤثر باشند.
دو منظره از اجتماعات (وحدت نوین جهانی) در تهران شعار این جمعیت وحدت سراسر بشریت است
اصلاحاتی که سابقاً برای چاره این دردها در نظر گرفته میشد امروز دیگر به نظر کافی نمیرسد زیرا سابقاً در تشکیلات هر دین تبلیغات داخلی اعم از وعظ و خطابه و تشریفات و تظاهرات و مطبوعات برقرار بود که هنوز ادامه دارد. ولی با رابطه وسیعی که دنیا پیدا کرده و اتصالی که افراد جهان با هم یافته و آشنایی که به آداب و رسوم یکدیگر به هم زدهاند و همچنین در اثر توسعه فوقالعاده علوم مادی دیگر این رویه بهکار نمیرود. یک روش وحدت آن طور که ما پیشنهاد میکنیم تنها چاره برای استقرار اصول دیانت در جهان و نجات گمراهان و رهبری طبقه جوان و آشنا به علوم امروزی است.
خوشبختانه دیانت اسلام با نظر وسیع و روشنبینانهای که دارد راه را برای هرگونه اصلاحات بازگذارده و کافی است به این فرمایش گهربار حضرت امیرمؤمنان علی علیهالسلام توجه کنیم که میفرماید: اولاد خود را برطبق آداب و رسوم زمان خود بار آورید زیرا آنها برای زمانی غیر از زمان شما خلق شدهاند. این دستور بهقدری روشنفکرانه است که مقرر میدارد پدران و مادران حتی نحوه تربیت خودشان را که فقط بیست سی سال عقبتر است به اولادانشان ندهند بلکه از آخرین روش تربیتی استفاده کنند. حالا خودتان حدس میزنید که وضع کسانی که میخواهند با روش دویست سیصد سال قبل یا بیشتر اولاد خود را بار آورند چگونه میباشد.
همان طور که گفتیم پیشرفت علمی امروز ایجاب میکند که تبلیغ حقایق دیانت و معنویت توأم با دلائل و براهین علمی جدید باشد. از همین اصل لازم میآید که رهبران و پیشوایان دینی و معنوی جامعه امروز بشریت نه تنها از حربه دانش جدید در تبلیغ حقیقت استفاده کنند بلکه تعلیمات واقعی وحدت باید چنان قوی باشد که خود مبلغ و مبتکر علم جدید شود، نه تنها علم را کمک و یاور تبلیغات دینی قرار دهند بلکه خود ناشر و مروج علوم جدید و ارائه دهنده مترقیترین و پیشرفتهترین معلومات علمی گردند. به طوری که حتی دانشمندان و آشنایان به علوم و دکترها و پروفسورها و اینقبیل بزرگان علم و دانش را مبهوت سازد و در سایه این قدرت که در اثر اشاعه و انتساب به علم به دست آورده بتواند اصول واقعی معنویت را که تبلیغ میکند به کرسی بنشاند و دانشمندان را به قبول آن تشویق و ملزم سازد.
این نکته را نیز نبایستی ناگفته گذارد که دانش و دین همان طور که بارها گفتهایم بایستی مانند دو بال دوشادوش حرکت کنند تا بتوانند با موزونیت و همآهنگی کاملی جامعه بشریت را در فراز آسمان های ترقی و تعالی به پرواز درآورند. وجود هر کدام بدون دیگری ناقص بلکه مضر است.
این هم از نظر دور نماند که چون تبلیغات جدید بایستی توأم با علم و دلائل عقلی باشد تنها روشنفکران و باسوادان و کسانی که مجهز به معلومات و اطلاعات عمومی نسبی باشند میتوانند از این نعمت بهرهبرداری کنند.
تبلیغات مذهبی و دینی که در سابق به صورتهای عادی و با حربه ایمان تعبدی و قبول کورکورانه انجام میشد برای مردم آن روز مؤثر بود و هنوز هم برای توده عوام و جاهل تاثیر دارد و اگر نمی بود گمراهی ها بیشتر و فسادها دامنهدارتر میگردید. ولی آیا میتوان گفت که این روش برای دنیای امروز و آشنایان به علوم جدید آن طور که بیان گردید موثر و نتیجهبخش باشد؟
پس همان طور که مکرر به عرض خوانندگان گرام رسید بایستی روشنفکران قوم و رؤسای مذاهب و مخصوصاً زمامداران، به اصل وحدت ادیان توجه نموده و در این راه بکوشند و همه افرادی که با فکر باز و بینظر و خالی از تعصب خود این حقیقت را در مییابند لازم است که با (وحدت نوین جهانی) در اشاعه این اصول نیکو همآهنگی و همکاری نموده در استقرار اصول خداپرستی و خدمت به خلق و اخلاق نیکو قدم های بزرگ بردارند. در این صورت است که کوشش های ما به خواست خدا به ثمر خواهد رسید.
پانویس ها
- این کتاب در سال 1333 به زبان فارسی و انگلیسی از طرف «وحدت نوین جهانی» چاپ و در سراسر عالم پخش گردیده و نظرات زیادی دربارۀ آن از طرف بزرگان و دانشمندان و روشنفکران واصل گردیده است. عین آن در ابتدای همین کتاب چاپ شده است.
- در حاشیه میگویم که نظر این ها را نباید دربست قبول کرد در این باره ممکن است بعدها در کتاب های خود بحث کنیم.
- به بیان های سوم، شانزدهم، هفدهم و هجدهم رجوع فرمائید.