بیان بیست و هفتم - فایده اخلاقی شناسائی به خدا و عالم بی انتها
نتیجهای که از این مطالب از لحاظ اخلاق و اجتماع میگیریم این است که بشر بایستی خدای را بشناسد و چون خداشناسی باید در هر زمان متناسب با افکار و پیشرفت علم باشد امروز بایستی طوری حقیقت آن ارائه گردد که شکی در اذهان دانایان و آشنایان به علوم باقی نماند و مسلم است که وقتی آنها متقاعد شدند و قبول کردند دیگران نیز از آنها تبعیت خواهند نمود.
اصل دیگر این است که بشر بایستی با دلائل متقن این نکته را دریابد که زندگی منحصر به همین چند صباح کوتاه نیست و زندگی جهان تحولی از تحولات است که همیشه ادامه داشته و خواهد داشت و نبایستی فکر کنیم که آن چه در این دوران کوتاه حیات میبینیم تنها بهرهای است که از زندگی میبریم.
وقتی اصل اول و دوم در مغز مستقر گردید بدیهی است که خودخواهی و خودپرستی از افکار دور شده و به جای آن حس محبت و برادری و وحدت جایگزین خواهد شد و وقتی شخص بهخوبی دریافت که با همه هم نوعان خود حلقهها و پیوندهای محبت و برادری ناگسستنی دارد خدمت به خلق را شعار خود قرار خواهد داد و این امر همان ایدهآل بزرگی است که همۀ پیامبران و رهبران جامعه انسانیت و مربیان اخلاق داشتهاند.
نظر وحدت نوین جهانی نیز استقرار این اصل محکم اساسی در عالم و اثبات آن به طرزی روشن و بارز و قابل قبول تمام جهانیان میباشد.
به علاوه همان طور که در کتب و مقالات دیگر وحدت بهتفصیل نوشته شده علم یکی از پایههای اساسی سعادت جامعه دنیوی بشمار میرود و امروز که دنیا در علوم به این ترقیات نائل گردیده زمینه خوبی برای پیشرفت فراهم است. اما نباید این نکته را فراموش کرد که علم و دین بایستی دوش به دوش یکدیگر و توأم با هم باشد و هر یک بدون دیگری فایده ندارد و ناقص است.
دیانت بدون علم چون انسان را به طرف تعبد و خرافات میبرد و از واقعیات زمان دور میسازد قابل دوام نیست. دینداری که از علوم دور باشد نمیتواند در جامعه زندگی شایسته داشته باشد زیرا تفکر او مطابق با عهد دیگری است که با عهد خود او سازگار نیست.
بهرهبرداری از علم بدون در نظر گرفتن دین و وجدان و اصول عالیۀ اخلاقی ممکن است به اضمحلال و آزار نوع بشر منجر شود و به کمک همین علم نیات ناپسند بهتر به عمل نزدیک گردد و علم وقتی در دست کسی افتد که فاقد وجدان صحیح و دیانت باشد آلت تخریب خواهد بود کما این که بمب اتمی و اسلحۀ مخرب امروزی که محصول پیشرفت علم است نتیجهای جز تخریب و آزار و از بین بردن زندگی بشر و سایر موجودات ندارد.
اما در آنجا که علم و دیانت با هم توأم شود مانند دو بال موزون که پرنده را در اوج آسمان ها پرواز میدهد بشریت را به افلاک ترقی و تعالی ارتقاء خواهد داد و این هدف و آرمان بزرگ (وحدت نوین جهانی) است.
قبلا در نکات اخلاقی کتاب بیان شد که وقتی کسی با ایمان بهخدا و بقای روح پرورده شد و فضائل تقوی و انسانیت و صبر و مهر و محبت را در وجود خویش پرورش داد و حس رضایت و شکرگزاری را شعار خود ساخت روز به روز در عالم ترقی و تعالی معنوی سیر خواهد کرد و چنین کسی در بهشت فضیلت که منظور نظر همه صلحا و بزرگان عالم است زندگی خواهد نمود.
دو چیز است که میتواند بشر را برای کسب فضائل و دوری از رذایل دائماً متذکر شود. یکی این که انسان همیشه خدای را ناظر و حاضر ببیند و بداند که هر عملی کند از مقام عظمت خداوندی پوشیده نیست و در بایگانی پریسپری خود او نیز ضبط و پس از مرگ نمایش داده میشود و باعث شرمساری یا افتخار او خواهد بود.
دیگری توجه به مرگ است. در عین حال که مرگ را موضوعی خیلی مهم نشمرده و آن را تحولی میداند اما وقتی مرگ را نزدیک خود احساس نمود و چنین اندیشه نکرد که به طور جاودان در دنیا خواهد ماند زندگی و رفتار وی منظم خواهد شد.
وجدان که یک عامل باطنی و درونی و از تجلیات روح در بدن انسان است همیشه عامل به خیر و بازدارنده از لغزش است و وظیفه خود را قبل از ارتکاب عمل بهصورت هشدار و اندرز و در حین ارتکاب بهصورت نهی و آگاهی و پس از ارتکاب بهصورت پشیمانی ابراز میدارد. وجدان مانند سایر صفات و قوای بدن احتیاج به تمرین و ورزش دارد. کسانی که در زندگانی خود همیشه از وجدان پیروی کرده و به اعمال خیر میپردازند وجدانشان تقویت شده و چون بازویی آهنین آنها را مرد قوی و بااراده و نیکوکار و با شخصیت و مورد احترام همگان یعنی در زمرۀ آن مردان خدائی و آرمانی که در کتاب ها به عنوان پرهیزکار مجسم میکنند درمیآورد.
این گونه اشخاص که پیوسته از پرتو نور درخشان الهی برخوردارند وظیفۀ خود را نوربخشی خواهند دانست. زیرا هر کس که چیزی دریافت کند ناچار از سویی رد خواهد نمود. ناودان که باران رحمت را میگیرد آن را در خود نگاه نمیدارد بلکه از سوی دیگر خارج میسازد. این ها هم نور و پاکیزگی لایزال را که با دستگاه گیرندۀ پاک خود دریافت میدارند در بین خلق پخش میکنند و وجودشان منبع فیض و پاکیزگی خواهد شد. در این حالت است که چنان حس محبت و لطف نسبت به هم نوعان در آنها تجلی میکند که از شادی هم نوع شاد و از پریشانی او نگران و محزون میشوند و کمک کردن به مردمان و تسکین آلام و انجام خدمات را در خور توانایی و قدرت خویش از وظایف مسلمۀ خود میشمارند.
در این حالت است که در مورد کمک و ابراز محبت و پخش مراتب لطف و برادری و همدردی تعصب و فرقهبندی را کنار گذارده هر کجا یکنفر محتاج و نیازمند به کمک یا پریشان و مستحق را دیدند تنها از جنبۀ بشریت به طور عام بدو مینگرند و بدون این که ملیت، نژاد، رنگ، عقیده، مذهب، طبقه و سایر خصوصیات او را در نظر گیرند از لطف و محبت نسبت به او خودداری ندارند.
این ها بندگان خدایند و مانند لطف الهی که شامل عموم مردم بدون هیچ گونه امتیاز و اختلاف میگردد محبتشان شامل عموم خواهد شد. خوشا به حال چنین مردمان و خوشا به حال روشن دلانی که این سخنان را شنیده و از رویۀ پسندیده و مرضیۀ این پاک دلان پیروی میکنند.