نظری به عقاید دانشمندان
گذشته از روح مسدود یا محدود یک روح باز نامحدود وجود دارد که انسانرا به عشق و ذوق برمیانگیزد و به نوع دوستی و احسان و فداکاری وامیدارد و این روح از برکت نفوس زکیه تولید میشود و راهی به سوی خدا باز میکند و در حقیقت از خدا به خلق میرسد. این روح خود به خود باز است و به کلیه موجودات عشق می ورزد هر چند معشوق خاصی نداشته باشد.
هانری برگسن
چون انسان فاعل مختار است هلاک و نجات او به اعمال و تقوای او بیشتر منوط است تا به فضل و رحمت الهی.
دنس اسکوتس
چون به بزرگی جهانی پی میبریم و آن را بیپایان مییابیم حقارت کرۀ زمین را که مسکن ما است درمییابیم و میفهمیم ممکن نیست کلیه عالم وجود برای زمین خلق شده باشد. اگر امید سعادت اخروی باشد حیات دنیا هر چه بد بگذرد خرسند خواهیم بود و به واسطه فکر عظمت عالم فروتن خواهیم شد.
رنه دکارت
وصول به کمال یعنی خیر کل و سازگار شدن قانون اخلاق با جریان امور عالم از عهده نفس انسان ساخته نیست و باید وجودی که خود دارای کمال مطلق باشد آن را مشیت کند. همه بر حسب مشیت ذات باری تعالی است.
امانوئل کانت
مرگ فنای شخصی و دوام نوع است. شخص خود را مثل سمندر میسوزاند تا از خاکسترش دوباره بزاید. دوام و بقاء از روح است و جریان جهان رهایی روح از قید و بند جسم است و آزادی روح به هوش آمدن او است که خود را بشناسد.
هگل
اراده همان میل و محبت به هستی و زندگی است و لذا مردم از مرگ گریزان و ترسان هستند ولی مرگ فقط عارض اموری است که متعلق به جهان عوارض و حوادث است.
شوپنهاور
سبب مرگ فساد و تباهی تن است مثل این که بر ماشینی عیب راه یابد و از کار بازماند.
رنه دکارت
کسانی که از ترس دوزخ یا امید بهشت خود را مقید به تقوا و عبادت میکنند و از دنیا میگذرند فضیلتشان مانند درست کاری کسانی است که از ترس مجازات قانونی و حفظ آبرو کار بد نمیکنند.
اسپینوزا
قوت دادن تعقل و تفکر عوارض و خواهش های نفسانی را به علت حقیقتی که ذات باری است تعقل میکند و شخص مایل به یاری ابناء نوع میشود. برای این مقصود لازم نیست تن را خوار شمارند بلکه تندرستی و قوت بدن به این مقصود یاری میکند.
اسپینوزا
هر یک از موجودات مرکب یک هسته و تخمۀ اصلی دارند که ممکن است بسیار خرد باشد و با آن که همۀ اعضاء بدن پراکنده شود او به حال خود باقی است و روح آن بدن را در بر دارد. مرگ معدوم شدن نیست بلکه ریختن شاخ و برگ زیادی و در هم رفتن است.
لایب نیتس
دانش برای حفظ تندرستی که بزرگترین نعمت روی زمین است میباشد. سلامت روح بسته به سلامت بدن است. افزون ساختن خردمندی را باید از علم طب خواست.
رنه دکارت
مصریان فکر میکردند وقتی انسان میمیرد شبحی از او زنده میماند که آن را اغلب به شکل قرقی یا مرغ کاکلی نشان میدادند و او را دارای خصوصیات شخص زنده میانگاشتند. مقام مردگان در مصر با مقام خدایان برابر و هر دو محترم بودند. مصریان به بقای روح و پاداش دنیای دیگر معتقد بودند. برای روز جزا فکر کردند محکوم در برابر محکمه ازیریس میایستد و میمونی در پشت ترازویی قرار دارد که دل محکوم در یک کفه ترازو و یک پر در کفه دیگر گذارده میشود. اگر آن دو با هم مساوی بودند محکوم تبرئه میشد و به بهشت میرفت ولی اگر دل سنگینتر بود محکوم به جهنم میرفت.
تلخیص از کتاب فلسفۀ شرق ـ مهرداد مهرین صفحات 16 و 17
هانری برگسن
چون انسان فاعل مختار است هلاک و نجات او به اعمال و تقوای او بیشتر منوط است تا به فضل و رحمت الهی.
دنس اسکوتس
چون به بزرگی جهانی پی میبریم و آن را بیپایان مییابیم حقارت کرۀ زمین را که مسکن ما است درمییابیم و میفهمیم ممکن نیست کلیه عالم وجود برای زمین خلق شده باشد. اگر امید سعادت اخروی باشد حیات دنیا هر چه بد بگذرد خرسند خواهیم بود و به واسطه فکر عظمت عالم فروتن خواهیم شد.
رنه دکارت
وصول به کمال یعنی خیر کل و سازگار شدن قانون اخلاق با جریان امور عالم از عهده نفس انسان ساخته نیست و باید وجودی که خود دارای کمال مطلق باشد آن را مشیت کند. همه بر حسب مشیت ذات باری تعالی است.
امانوئل کانت
مرگ فنای شخصی و دوام نوع است. شخص خود را مثل سمندر میسوزاند تا از خاکسترش دوباره بزاید. دوام و بقاء از روح است و جریان جهان رهایی روح از قید و بند جسم است و آزادی روح به هوش آمدن او است که خود را بشناسد.
هگل
اراده همان میل و محبت به هستی و زندگی است و لذا مردم از مرگ گریزان و ترسان هستند ولی مرگ فقط عارض اموری است که متعلق به جهان عوارض و حوادث است.
شوپنهاور
سبب مرگ فساد و تباهی تن است مثل این که بر ماشینی عیب راه یابد و از کار بازماند.
رنه دکارت
کسانی که از ترس دوزخ یا امید بهشت خود را مقید به تقوا و عبادت میکنند و از دنیا میگذرند فضیلتشان مانند درست کاری کسانی است که از ترس مجازات قانونی و حفظ آبرو کار بد نمیکنند.
اسپینوزا
قوت دادن تعقل و تفکر عوارض و خواهش های نفسانی را به علت حقیقتی که ذات باری است تعقل میکند و شخص مایل به یاری ابناء نوع میشود. برای این مقصود لازم نیست تن را خوار شمارند بلکه تندرستی و قوت بدن به این مقصود یاری میکند.
اسپینوزا
هر یک از موجودات مرکب یک هسته و تخمۀ اصلی دارند که ممکن است بسیار خرد باشد و با آن که همۀ اعضاء بدن پراکنده شود او به حال خود باقی است و روح آن بدن را در بر دارد. مرگ معدوم شدن نیست بلکه ریختن شاخ و برگ زیادی و در هم رفتن است.
لایب نیتس
دانش برای حفظ تندرستی که بزرگترین نعمت روی زمین است میباشد. سلامت روح بسته به سلامت بدن است. افزون ساختن خردمندی را باید از علم طب خواست.
رنه دکارت
مصریان فکر میکردند وقتی انسان میمیرد شبحی از او زنده میماند که آن را اغلب به شکل قرقی یا مرغ کاکلی نشان میدادند و او را دارای خصوصیات شخص زنده میانگاشتند. مقام مردگان در مصر با مقام خدایان برابر و هر دو محترم بودند. مصریان به بقای روح و پاداش دنیای دیگر معتقد بودند. برای روز جزا فکر کردند محکوم در برابر محکمه ازیریس میایستد و میمونی در پشت ترازویی قرار دارد که دل محکوم در یک کفه ترازو و یک پر در کفه دیگر گذارده میشود. اگر آن دو با هم مساوی بودند محکوم تبرئه میشد و به بهشت میرفت ولی اگر دل سنگینتر بود محکوم به جهنم میرفت.
تلخیص از کتاب فلسفۀ شرق ـ مهرداد مهرین صفحات 16 و 17