تفسیر و توجیه واقعی از بداع
در جای دیگر که درباره سرنوشت سخن میگفتم گفته شد که تقدیر با تغییر همراه است. این تغییر در نظر بشر همان بداعی است که میگویند که در حقیقت جزء برنامه تقدیر و سرنوشت میباشد ولی بشر آن را تغییرات تصور میکند. شما از راهی میروید و یک باره تغییر عقیده داده برمیگردید و از راه بهتری طی طریق مینمایید. این تغییر مسیر است.
یک شخص که مدت ها فقیر بوده یک باره چیزی به سرش میزند و راهی را اختیار میکند و یا پیشآمدهایی به او کمک مینماید که وضعش به کلی عوض شده و وارد تجارت میشود و کمکم به یک تاجر متمول و موفقی تبدیل میگردد. یک شخص که تمام مدت عمر بدکار و فاسق بوده یک باره اتفاقی در زندگیش میافتد و تصمیم میگیرد بر گردد و راستی هم از آن راهی که میرفت برمیگردد و از عباد و زهاد بزرگ میشود.
اینقبیل امور که نظایر آن را دیده و شنیدهایم و همه مردم هم دیدهاند و میبینند معمولا تصادفات و پیشآمدها و شانس و بخت و اقبال میدانند یا آن را منسوب بهکاردانی و زرنگی و مآلاندیشی شخص میکنند. عکس آن را هم بخت بد و بد شانسی و یا سستی و تنبلی و ندانستن و حماقت میخوانند.
فلاسفه و عرفا این موضوع را بداع حساب میکنند. یعنی معتقدند که در مسیر سرنوشتی که این شخص داشته تغییری حاصل شده است. حقیقت این است که تغییر شده ولی این تغییر جزء برنامه سرنوشت و تقدیر است و خارج از آن نیست. جزء برنامه بود که آن شخص در زندگانی چنان تغییری بکند. این است که به محض رسیدن به آن حالت مانند ساعت شماته ای که عقربههایش برای لحظه معینی میزان شده باشد خود به دنبال آن کار میرود و عوامل و لوازم و پیشآمدهای خارج نیز که درست با این تنظیم شده او را در انجام آن امر یاری میکنند.