نظری به عقاید فلاسفه و دانشمندان درباره سرنوشت
آیا امور دنیا موجب است یا اختیار ـ اگر گوئید موجب است رشته علت و معلول بهکجا میرسد (زیرا عقل تسلسل را قبول نمیکند) یعنی امری هم هست که معلول و موجب نیست و به اختیار خود علت میشود. این امر البته پیش از معلولش وجود داشته یعنی وقتی او بوده و معلول نبوده پس علت شده و چون مختار است علت شدنش علت نداشته. پس کدام است وجوب یا اختیار؟
امانوئل کانت
انسان مختار است چون قادر به پیروی از عقل است.
کانت
امور اختیاری را عقل عملی درک میکند و نشان میدهد که جریان امور چگونه باید باشد و این ادراک استدلالی نیست وجدانی است (وجدانی عقلی) چرا چنین است نمیدانیم. به مختار بودن نفس پی میبریم ولی برهانش را نمیدانیم. همین که در مییابیم مختاریم دلیل بر اختیار است.
امانوئل کانت
اگر آن طور که کانت گفته علیت مخلوق ذهنی است چرا باید حوادث را معلول دانسته و در پی علت آنها باشیم و اگر حوادث معلول است و وجود ذوات و علل آن حوادث واجب است چرا علیت را مخلوق ذهن بدانیم.
شوپنهاور
هر امری در یک مورد حادث شد در همه موارد متشابه نیز حادث میگردد و جریان امور طبیعت یکسان است. همیشه مجموعهای از احوال و امور است که شرایط حتم برای حدوث امر دیگر است که برخی از آن شرایط منفی و برخی مثبت است. برخی باید باشد و برخی نباشد تا آن امر حادث شود. مثلا جوش آمدن آب در سماور شرطش وجود کرۀ زمین و وجود آب در کرۀ زمین و وجود سماور و کسی که آب در سماور بریزد و وجود نفت و غیره و هر کدام از شرایط مزبور شرایط دیگری دارد.
استوارت میل
رابطه علت و معلول چهار قاعده دارد: 1- توافق 2- اختلاف 3- قاعده بقایا 4- فایده مقارنه تغییرات.
استوارت میل
بنابر عقیدۀ اهل دیانت هر چه واقع شود بنابر مشیت و مقدر خداوند است. پس چگونه توان گفت انسان در اعمال خود مختار است و چرا او را مکلف میدانند و به اعمالش پاداش و کیفر میدهند؟ اگر اختیار با انسان است پس قدرت خدا و تقدیر و متصرف بودنش در جمیع امور عالم چه معنی دارد. سازش این معنی آن است که اعمال انسان موجب است اما در راه اختیار سیر میکند.
آلفرد فویه
چون ذهن انسان مایل و متوجه به اختیار است اختیار بیش یا کم زود یا دیر صورت واقع پیدا میکند و باید گفت انسان در راه اختیار سیر مینماید.
آلفرد فویه
انکار روحانیت و نفی حکمت دانستن کارهای جهان و اعتماد به جبر شایسته آنهایی است که نظر به گذشته جهان دارند و آینده را در نظر نمیگیرند و این کار با روش پراگماتیسم یعنی اصالت عمل منافی است.
ویلیام جمز
هر امری معلول علتی است و هر چه واقع میشود ناچار مسبوق به امر دیگری است که مقدم بر او و علت او بوده و معلول بیعلت نمیشود و علت بیمعلول نخواهد بود. پس جهان مثل کارخانه است و کار در آن دور میزند. جریان آن بر طبق قوانین معینی حتمی و واجب است و اختیاری در کار نیست
هربرت اسپنسر
قوانین جهانی ضروری ولایتغیر پس واجبند.
اسپنسر
قوانین طبیعت ممکن است نه واجب پس صور اشیاء و قوانین ثابتی که در جریان امور میبینیم بنیاد سیر و تحول طبیعت نیست بلکه نتیجۀ آن است چنان که رودخانه مبداء و منشاء جریان آب نیست و نتیجۀ آن است و حادث شده است.
امیل بوترو
به علت ترتب سلسله علت و معلول تمام امور جهان جبر است.
هانری برگسن
انسان مختار است و اگر برطبق اختیار عمل نمیکند برای این است که موانع خارجی مصلحت او را ایجاب نمیکند و ربطی به جبر ندارد. این که فکر میکند مختار است دلیل براختیار است.
برگسن
چون بشر از سرنوشت خود بی خبر است متزلزل و نگران است پس فکرش متمایل به توسل به غیب و عملیات سحر و جادو و امثال آن میشود.
برگسن
انسان مختار است و جبر و ضرورتی در کار نیست. اپیکور
جریان امور عالم ضروری و جبری است. رواقیان
امور دنیا دو قسم است. یک قسم در اختیار ما است و قسمی دیگر در اختیار ما نیست.
آن چه در اختیار ما است فکر و ارادۀ ما است و سایر چیزها از اختیار ما بیرون است. و نباید جز آن گونه که هستند توقعی داشته باشیم و توجه به این نکته باعث راحتی خیال و آسایش و فراغت و سعادت است.
اپیکتیتوس (اپیکتت) یونانی
عالم، عالم اختیار است و اراده انسان آزاد است اما انسان خودسر نیست و پابند به نیکویی است. اراده انسان بالضروره مایل به نیکی است اما شهوانیت مایل به بدی است و از این رو گناه صورت میگیرد. سرنوشت را نباید منکر شد اما بیمأخذ و بیقاعده نیست زیرا مشیت خداوند که حاکم بر همۀ امور است در عین آزادی قاعده و حکمت دارد.
سن تماس داکن
چون انسان فاعل و مختار است نجات و ملاک او وابسته به اعمال و تقوای وی است.
دنس اسکوتی
حقایق ثابته برحسب مشیت الهی مقرر شده و تغییر نمی پذیرد. آن کس که ارادهاش تغییر میکند ناقص و عاجز است پس ارادۀ خدا تغییرناپذیر است.
رنه دکارت
علت فاعلی ذاتی و مؤثر و حقیقی از خدا است و چیزهای دیگر که به نظر میآید علت امورند علت عرضی یا سببی یا مقارنه یا شرط است. پس قدرت همه از خدا است و از مخلوق همه عجز است و هر کس غیر از خدا بیم و امید داشته باشد مخلوق پرست است.
مالبرانش
جریان امر برحسب نظامی صورت میگیرد که به اقتضای پروردگار مقرر و از آن منحرف نمیشود و این کیفیت ترتب علت بر معلول است. هر چه واقع شود بر حسب وجوب است و معلول بر علت و سلسله علتها به ذات باری میرسد پس هیچ کس اختیار ندارد.
اسپینوزا
انسان در میان عواطف و حالات نفسانی که اغلب معلول حوادث روزگار است مثل پر کاهی است که دچار امواج دریا باشد.
اسپینوزا
وقتی قوه عقلی انسان ورزیده شود هر چه تأمل کند آن را واجب مییابد و جاوید بودنش را ضروری میبیند.
اسپینوزا
امور جهان بر مقارنه کار میکند مثل دو ساعت که با هم کوک کنند و این دلیل جبر است.
لایب نیتس
هر امری که امتناع عقلی نداشته باشد در حد خود ممکن است اما میان امور ممکن آن امری واقع میشود که با امور دیگری که مقدم بر او است یا بر او ممتاز است سازگار باشد. جبر و اختیار در انسان بینالامرین است.
لایب نیتس
وقتی روز چشم را باز میکنیم دیدن و ندیدن اشیاء به اختیار ما نیست زیرا هر چه را بخواهیم نمیتوانیم ببینیم و هر چه میبینیم به ارادۀ ما نبوده. پس ذات دیگری هست که قادر به ایجاد تصورات در ذهن ما است و آن ذات باری است.
برکلی
هر چه روی میدهد علت دارد و قضا و قدر هم درست است و جریان امور به اسباب است و هر عملی را نتیجۀ حتمی است نه این که بگوئیم هر چیز خواست خدا است. منتسکیو
علت و معلول درست است، وجود دارد و ارادۀ بشر هم تابع علت است ولی اراده در اعمال آزاد است.
ولتر