توضیح لازم
برای این که مبادا سوء تفاهم تولید شود که دینامیسم عالم به شرحی که در این کتاب بیان گردید در باطن امر مثل آن است که مبدائی برای عالم قائل شوند و بگویند که این هم مثل اشتباهات قدما است توضیح زیر داده میشود:
گفته شد که دینامیسم یک بشر در قلب و مغز او است. آیا موادی که قلب و مغز او را تشکیل داده سابقهای نداشته و بدون پیشینه یک باره قلب و مغز یک بشر شده است؟ خیر.
جزء مواد این عالم بوده که مبدائی برای آن قائل نمیتوان شد و از ابد همیشه وجود داشته و تحولاتی را طی نموده تا این که امروز بهصورت قلب و مغز بشر درآمده و پس از این که انسان تحول یافت (مرد) باز هم به صورتهای دیگر درمیآید و تا ابد این مواد باقی است و هرگز از بین نخواهد رفت ولی تغییر شکل میدهد.
همین طور است دینامیسم منظومۀ شمسی. آفتاب قبل از این که به این صورت که میشناسیم باشد وضع دیگری داشته و مواد آن به اشکال دیگری بوده و به تعدادی لایتناهی صورتهای گوناگون داشته و پس از آن هم به اشکال دیگر در میآید، تحول پیدا میکند و هرگز از بین رفتنی نیست.
واضح شد که در این امور جزئی و محسوس نمیتوانیم مبداء قائل شویم یعنی بگوئیم این قلب و مغز ابتدایش به همین صورت بوده است. مسلم است که مبدأ آنها این صورت ها نیست بلکه به صورتهای دیگر بودهاند و مواد اصلی آنها هرگز مبدائی نداشته و انتهائی نیز نخواهد داشت. عالم هم همین طور است. دینام عالم که قدرت و نور میدهد مبدأ زمانی ندارد و همیشه بوده است منتها به صورتهای دیگر و همیشه نیز خواهد بود به صورتهای دیگر و هیچ مبدائی برای آن نمیتوان یافت. حال که میدانیم در مدت عمر لایتناهی، عالم تغییر شکل داده و خواهد داد مسلم است که به همین علت مبداء مکانی و زمانی ندارد و هر دفعه که تغییر شکل میدهد در حدود معینی انجام وظیفه میکند و بعد تغییر مینماید حتی اگر به یک صورت هم بماند ثابت نیست کما این که خورشید در جای خود ثابت نمیماند و بلکه دائم در گردش است.
مبداء عالم نیز چنین است. نمیتوان جای معینی برای آن قائل شد بلکه مانند همان خورشید یا قلب انسان که مثال زده شد در تغییر است و در همین دوران موقتی و تحول گذران نیز که طی میکند جای معین ثابت لایتغیری ندارد.